یک پرستار فداکار

ساخت وبلاگ

اغلبدوستان و خوانندگان قدیمی بر این نکته واقف اند که بنده ندرتآ مطالب سایت های دیگر را در تارنمایم کپی و منتشر می کنم. مگر بر حسب ضرورت ! راستش رو بخواهید در بخش نظرات وبلاگ دوست بزرگواری خواهان توضیحات کامل تری در باره " سانحه دوشان تپه " شده بود . وقتیبا هدف پاسخ به سایت وزین"فداکاران جهان" مراجعه کردم ، با مطالب متنوع و جالبی مواجه شدمکه یکی از دیگری با محتوا تر بود .بر حسب عادت سرگرم مطالعه اون ها بودم کهتیتر " پرستار فداکار آملی " نظرم روجلب کرد . اگر چه تاریخ نشر خبر مربوط به اواسط بهار امسال بود ، اما برای من درک آنمطلقآ قابل تصور نبود ! از این رو سعی کردم ضمن درج کامل موضوع مربوطه ، از زاویه دیگری آن را مورد کند و کاو قرار داده تا شاید پاسخ پرسش هایم رو پیدا کنم .

اما قبل از پرداختن به قضیه ، لازم می دونم از حضور و استقبال گسترده شما یاران بزرگوار از مطلب پست قبلی { مسمومیت پرسپولیسی ها } تشکر و قدردانی کنم . و از این که به دلیل مشکلات شخصی قادر به پاسخگویی نظرات شما عزیزان نبودم ، صمیمانه پوزش می خواهم . اشاره به مشکلات شد باید اضافهکنمبر حسب حادثه ای گوشی تلفن همراه ام منهدم شده و متآسفانه تمام ارتباطاتم با دوستان و یاران قطع شده است . و دوستان می دونند که من هیچ شماره ای رو حفظ نیستم { حتی تلفن منزلم را } !! شاید مشیت الهی چنینبودتا مدتی توفیق آرامش اجباری نصیب ام شود . با مسدود شدن جی میل عمق آرامش حقیر وسعت پیدا کرد ! بگذریم ... ابتدا توجه شما عزیزان و یاران همدلرو به اصل خبر جلب می کنم:

«شبکه نیوز» پرستارفداکار ده سال است از بیمارستان اخراج شده و مسولین نیز تاکنون به سراغش نرفتند/ مشکلات مالی ، کانون گرم این خانواده چهار نفری را از هم پاشیده است .

https://6abczw.blu.livefilestore.com/y1p3uA9yPAkW7mV9kwILls5EIAg5TN6yi7XUTsANZLROhPavzSasWk-uiq-gcqJrgTAZokLMkUmjEVUVlup8WEFeMSMyR9I80Qc/Nurs---3--.jpg?psid=1

پرستار آملی با اهدا كلیه به یكی از بیمارانش در بیمارستان امام رضا آمل شغلش را از دست داد.
صنمبر جبار زاده گودرزی كه در سال 1380پرستار بیمارستان امام رضا آمل بود شغلش را به علت اهدا كلیه از دست داد.وی هم اكنون ساكن شهرستان آمل و دارای سه فرزند دختر می باشد كه سالهاست همسرش را از دست داده و با كمك اطرافیانش زندگانی سختی را سپری می كند.

صنمبر جبارزاده گودرزی پرستار فداكار آملی كه وصیت كرده تمامی اعضای بدنش را در صورت نیاز اهدا كنند به خبرنگار ماگفت:من در سال 1380 پرستار بیمارستان امام رضا آمل و مشغول خدمت بودم كه ناگهان متوجه صدای گریه و زاری همراه با صدای قران در بیرون بیمارستان شدم.

وقتی به حیاط بیمارستان نگاه كردم چند نفر را اعم از زن ومرد دیدم كه قران را بالای سرشان برده اند و با گریه و تضرع قران به سر می كنند. بی درنگ به حیاط بیمارستان رفتم و پرسیدم چه اتفاقی افتاده است كه شما اینگونه قران بالای سرتان برده اید و گریه می كنید؟ آنها گفتند كه متاسفانه یكی از بستگانشان در حالت وخیم بسر می برد و هردوكلیه اش را از دست داده و نیاز به كلیه دارد و هر كدام از اعضای فامیل و دوستان برای اهدا آمده اند متاسفانه یا مشابهت خونی با بیمار نداشتند و یا دارای بافت مشترك با بیمار نبودند بنابراین نتوانستیم كلیه ای به بیمار هدیه كنیم.

من در همان لحظه احساس عجیبی به من دست داد و انگار نیروی خارق العاده ای به من گفت كه باید آزمایش خون و بافت بدهم.به همین منظور بیدرنگ آزمایش دادم و به طور معجزه آسایی من با بیمار مذبور دارای بافت و گروه خونی مشترك بودیم.آن زمان فرزندانم كوچك بودند بنابراین به منزل مراجعه كردم وفرزندانم را به خانواده ام سپردم و به بیمارستان برای بسپری و پیوند بازگشتم.

عمل پیوند كلیه به دلیل وخیم بودن حال بیمار به صورت كاملا اورژانسی انجام شد و من یكی از كلیه هایم را اهدا كردم و بیمار نجات یافت.

آن زمان هر چه خانواده بیمار اصرار كردند تا به من پول بدهند نپذیرفتم و به آنها گفتم من این كار را برای رضایت خداوند انجام دادم و هدیه ام را از خداوند منان خواستارم زیرا ما همه مسلمانیم وباید به هم كمك كنیم ولی آنها به اجبار واصرار برایم هدیه ای تهیه كرده و به من دادند.

من پس از مرخص شدن از بیمارستان به منزل رفتم و فرزندان كوچكم را كه بی صبرانه منتظر بازگشت من بودند ملاقات كردم .پس از گذشت یك ماه كه به عنوان استراحت پزشكی از طرف بیمارستان در نظر گرفته شده بود من به بیمارستان برای ادامه كار بازگشتم كه با ممانعت رییس بیمارستان مواجه شدم و هر چه علت آن را جویا شدم تا كنون جواب قانع كننده ای دریافت نكردم.

اكنون 10 سال است كه من نتوانستم شغل در آمد زایی برای امرار معاش خودم وفرزندانم پیدا كنم و در این 10 سال با مشكلات عدیده ای دست و پنجه نرم كردم.

صنمبر جبارزاده گودرزی كه كارت اهدا اعضا را به عنوان برگ افتخار خود همیشه به همراه دارد و به آن می بالد میگوید: من برای رضایت خداوند این كار را انجام دادم و هرگز از كاری كه انجام دادم پشیمان نیستم و تنها چیزی كه باعث آزارم می شود این است به چه دلیل شغلم را كه وسیله امرار معاش خودم و فرزندانم بود از دست دادم

https://6abczw.blu.livefilestore.com/y1p3Fj_YggLXPoafl2KQs_eLr0wF2yLqktMaCy-lE1cQP1NrqZJFbs29FXslV9Rh0vi11epKqFFw83wZR8Q6rEZx8_TYPPvHVeI/Nurs--4-jpg.jpg?psid=1

آیا واقعیت دارد .. !؟

باور فرمایید از هر زاویه ای به این ماجرا می نگرم ، اصلآ برایم قابل قبول نیست ! به قول قدیمی ها یک جای کار می لنگد ! قصد زیر سوال بردن کسی رو ندارم . اما وای بر ما اگه حقیقت داشته باشد .اولین پرسشی که به ذهن آدم خطور می کنه چنین است:

آیا بخشنامه ، دستورالعملیا تبصرهقانونی در منع اعضایکادر پزشکی برای این عمل انساندوستانه وجود دارد یا خیر !؟اگر وجود دارد ،آیا پرسنل بیمارستان امام رضا آملاز آن مطلع بودند یا خیر ..!؟

بر فرض محال اگربه همه پرسنل بیمارستان و پرستاران محترم این امریهکتبآ ابلاغ شده باشد .آیا در صورت تخطی که ثابت شده با نیت خیر همراه بوده است ، آیا جزای آن اخراج است !؟

اصلآ می پذیرم همه چیز بر طبق اصول قانونی و انسانی انجام شده است . حالا بعد از ده سال مشقت و فوت همسر آیا وظیفه مدیران بیمارستان نیست تا از این پرستار فداکار به پاس انجام عمل انساندوستانه اش موردتقدیر وحمایتقرار گیرد !؟

در کشوری کهرعایت و اجرای اصول اسلامی اصل تغیر ناپذیری است . وهمواره کرامت انسان ها توصیه شده است . کاستناز درد و رنج این پرستار با شرافت یک وظیفه ملی است . خصوصا در شرایط فعلی مملکت که نیاز به همدلی و وفاق بیش از هر زمان دیگریاحساس می شود ، نباید با سیاه نمایی آب بهآسیای دشمنان این مرز و بوم بریزی

gmail...
ما را در سایت gmail دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imi gmail بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1393 ساعت: 18:09