یادی از یک وبلاگ قدیمی

ساخت وبلاگ
امروز میخواهم یادی از یک وبلاگ قدیمی کنم
وبلاگی که سالها پیش هنگامی که در هلند بودم از خوانندگانش بودم
نویسنده آن یک مهندس ایرانی بود که برای مدتی کوتاه و برای کار
در هلند مسکن گزیده بود. خوانندگانش او را به اسم سیاوش میشناختند
مطالب این وبلاگ خیلی بحث بر انگیز بود
شاید برای شما هم جالب باشد که به این وبلاگ سری بزنید
و بعضی از مطالبش را بخوانید
شاید که اطلاعاتتان از کشور دزدان دریایی کمی بیشتر شود...
سیاوش جان هر جا که هستی امیدوارم سالم و سلامت باشی

یه ایرانی که راستشو میگه

http://antiholland1.persianblog.ir/1384/5/22

و برای حسن ختام دوست دارم بعضی از پستهای او را برایتان در اینجا
دوباره نویسی کنم ولی یادتان نرود که حتما به وبلاگش سری بزنید
و تمام مطالب را یک به یک بخوانید.

و اما موضوع امروز:

من ایران که بودم فکر میکردم فقط تو ایران اجناس بدل و تقلبی مارکهای معروف وجود دارند و اگر اروپا باشم همه چیز رو اصل بدست میارم.

امدم اینجا و بر سادگی خودم خنده ها کردم باور کنید اینجا از ایران اجناس تقلبی بیشتره مثال ساده براتون میزنم اینجا اجناس بهداشتی مثل شامپو و خمیر دندون و خمیر ریش و تیغ صورت تراشی و ... چیزها رو میتونید به 3 صورت تهیه کنید .

روش اول : به مغازهای معروف برید و این اجناس رو با قیمتهای خیلی خیلی بالا تهیه کنید مثلا برای خرید یک شامپو بین 5 تا 10 یورو پول بدید.

روش دوم: به مغازه های زنجیره ای که معروف به (یورو اند) هستند برید و اجناس رو ارزونتر بخرید مثلا برای خرید همون شامپو چیزی بین 1 تا 5 یورو پول بدید (این مغازه ها انواع مختلف دارند و با اسامی مختلف تو شهرهای مختلف میتونید اونها رو پیدا کنید)

روش سوم: به بازارهای سیاهی که روزهای شنبه و یکشنبه در شهرهای مختلف برپا میشه برید و اجناس خود رو تهیه کنید و در این بازارها همون شامپو رو بین 50 سنت تا 1 یورو میتونید بخرید.

خوب من اول که این موضوع رو فهمیدم با خودم گفتم که حتما در بازار سیاه باید اجناس تقلبی رو به مردم بندازند و در فروشگاههای معتبر هم اجناس اصل رو به همین خاطر با مراجعه به فروشگاههای معتبر و معروف اجناسی رو که احتیاج داشتم میخریدم و کلی پول بی زبون رو بابت اجناسی که احتیاج داشتم میپرداختم.

تا اینکه یه روز یکی از دوستان ایرانی که توی یکی از همون بازارهای سیاه کار میکرد اومد خونم و وقتی که میخواست از خمیر ریشم استفاده کنه بهم گفت که این خمیر ریش که من خریدم تقلبی است و اصلش رو چطوری میتونم تشخیص بدم و این در حالی بود که من برای خرید اون خمیر ریش چیزی حدود 8 یورو پول داده بودم .

این دوستم که خودش متخصص انداختن اجناس تقلبی به مردم بود بهم گفت که همون خمیر ریش رو میتونم با 50 سنت از تو بازار سیاه تهیه کنم .

اولش باورم نمیشد تا اینکه رفتم بازار سیاه و دیدم دقیقا همون خمیر ریش رو با قیمن 50 سنت میفروشند برای تحقیق یکی خریدم اوردم خونه و تمام قوطی و نوشته هاشون رو با هم چک کردم یکی بود حتی شاید بتونم بگم اونی که از بازار سیاه خریدم بهتر هم بود اما باز هم قبول نکردم تا اینکه یکی از دوستان هلندی رو دیدم که تو قسمت خرید اجناس یکی از شرکتهای بزرگ کار میکرد بهم گفت که مثلا خمیر ریش (ژیلت ) که مارک معروفیه رو از کشور بلغارستان وارد میکنند چون اونجا مالیات کمتری پرداخت میشه و قیمت ارزونتره پس مغازه های معروف و بزرگ میرند از اونجا اجناس رو تهیه میکنند و بعد چون اسم و رسم دارند و کسی به این موضوع شک نمیکنه اجناس تقلبی رو خیلی راحت به مردم قالب میکنند.

دوستان عزیز از جمله خاطراتچی و قوه چی اگر باور ندارید میتونم بهتون آدرس بدم تشریف ببرید خودتون از نزدیک ببینید.

خلاصه اینکه اینجا هم بچاپ بچاپه اما خیلی رسمی و مودبانه اونقدر مودبانه سرتون کلاه میزارند که خودتون هم کیف میکنید و باز دوست دارید سرتون کلاه بزارند چون من هنوز هم دارم از همون مغازه خرید میکنم و با اینکه میدونم اجناسی که میخرم اصل آن اجناس نیست اما خوب به هر حال مجبورم بخرم و استفاده کنم.

یکی از دوستان آمریکایی میگفت امریکا و دیگر کشورهای پیشرفته اروپا رو زباله دانی محصولات خود میدونند و هر چیزی رو که میخواند آزمایش کنند و یا میخوان دور بریزند میفرستند اروپا تا توی بازار بزرگ اروپا خیلی راحت آب بشه و کسی هم خبر دار نشه.

حالا چقدر راسته خدا عالمه اما من خودم تجربیات زیادی دارم که حرف این دوستم رو تائید میکنه .

خوب این موضوع امروز

فعلا خوش باشید

سیاوش


*******

اقتصاد کشور دزدان دریائی چطوری میگرده؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام.

ببخشید دیر شد یه دفعه کلی کار ریخت سرم تا تمومشون کردم شد حالا خلاصه اینکه شرمنده.

خوب موضوع امروز رو به سمع و نظر شما میرسانم (جمله رو تازه از اخبار ایران یاد گرفتم باحاله نه؟؟؟؟ خودم هم میدونم نیست همینطوری گفتم)

خوب امروز رفته بودم با یکی از دوستان هلندی رفته بودم یه دومین ثبت کنم تازه فهمیدم بابا اینجا واسه ثبت دومین هم از شما مالیات میگیرند .

اولش باورم نشد اما باور کنید 1 دومین خریدم 25 یورو و 4 یورو براش مالیات دادم .

کفیدم آخه اینها از اکسیژن هم مالیات میگیرند اما دیگه باورم نمشد از دنیایی مجازی هم مالیات بگیرند .

یاد یه موضوعی افتادم قبلا شنیده بودم که مغازه ای که مثلا رستوران باشه غیر از مالیات بر درآمد مالیات زباله مالیات دستشوئی مالیات تلویزیون مالیات تابلو مالیات پارکینگ مالیات فاظلاب مالیت فضای جلوی مغازه مالیات روغن سوخته مالیات آلودگی هوا مالیات .... میده اما دیگه نشنیده بودم مالیات بر صندلی هم بگیرند مثلا اگر 10 صندلی داری اینقدر یورو و هر 1 دونه اضافه که داشته باشی اینقدر یورو باید اضافه بدی .

همیشه فکر میکردم اگر این کشور رو بخواهم از نظر منابع مالی ارزیابی کنم باید جزو چه کشورهائی اون رو دسته بندی کنم؟

صنعتی؟ علمی؟ نظامی؟ متکی به نقت؟ متکی به طلا؟ متکی به توریست؟

کدوم بلاخره؟

هیچوقت نفهمیدم تا اینکه امروز فهمیدم اینها اقتصادشون بر دلالی استواره.

همش در حال دریافت حق دلالی خودشون هستند از ترانسپورت کالا در بندر روتردام تا جابجائی نفت در سطح بین المللی تا بیمه و ... در واقع اینجا همون بازار مکارست که اینها توش نقش دلالی رو بازی میکنه که از این دست میگیره و به اون دست میده بدون اینکه پولی بزاره وسط

باز هم یه جوری(ممکنه خاطراتچی و قهوه چی بدشون بیاد باید ) دارند دزدی میکنند از مردم اما با کلاه شرعی با قوانین رایج دنیا.

در غیر اینصورت این کشور هیچ چیزی برای ابراز وجود در دنیا ندارد .

نه مثل ترکیه بر اقتصاد توریستی استواره .(چون آب و هوای خوبی ندارند و کشورهم جاذبه توریستی نداره)

نه مثل آلمان بر اقتصادی صنعتی استواره .(چون هیچگونه صنعتی مطرحی در سطح جهان ندارند)

نه مثل ژاپن بر اقتصاد علمی استوار است (چون هیچگونه دانش و تکنولوژی مطرحی در دنیا ندارند و فقط میتوان تو این زمینه به کارخانه فلیپس اشاره کرد که تا حدودی پژوهشکده علمی دارد)

نه مثل آمریکا بر اقتصادی نظامی استوار است.( چون هیچ قدرت نظامی مطرحی در دنیا ندارند)

نه مثل ایران و یا کشورهای عربی بر اقتصاد نفتی متکی هستند (چون تنها منبع طبیعی در این مورد 3 چاه گاز بسیار کم فشار در شمال این کشور است که حتی تولید ماهانه آنها با 1 روز چاههای گاز و نفت کشورهای عربی و ایران قابل مقایسه نیست)

نه مانند نیجریه و غنا اقتصادی متکی بر طلا دارند (چون از نظر منابع طبیعی کشور کاملا فقیری محسوب میشود)

پس از مدتی جستجو تازه امروز گرفتم اینها از کجا نون میخورند .

منظورم این نیست که نباید مالیات گرفت.

منظورم اینه که وقتی یه چیزی تو سیستم فکری یه گروه آدم جا افتاد فکر میکنند روش زندگی اونه و همه چیز رو بر اساس اون سیستم چیز میچینند حالا میخواد این سیستم درست باشه میخواد اشتباه باشه.

مثلا شاید بعضیها بگن دلالی خوبه

ممکنه اما نه برای اداره یک کشور از اون استفاده کرد

من حتی دلالی رو هم کار مفید و سازنده ای نمیبینم که باعث بشه کشوری رشد کنه ولی خوب شاید بعضیها فکر کنند این سیستم درسته و باز هم فکر میکنم که همین باعث میشه که باز همون قصه (عینک غربی و چشمان ایرانی) پیش بیاد.

خوب این از موضوع امروز تا بعدا فعلا شماها گیر بدین تا بعدا ببیتم چه میشود کرد.

این بود اعم اخبار و گیرهای امروز و حالا نظر شما رو به گزارش آب و هوا جلب میکنم.

اینجا هلند هوا صافه ولی خیلی سرده چیزی حدود 4 تا 10 درجه است (من دما سنج ندارم)

ساعت هم 9 شبه تو آسمون هم پره ستاره .

منتظر نظراتتون هستم.

سیاوش

*******

برای اینکه ثابت کنم هلند رو نباید تو رویاها پیدا و لمس کرد.

سلام
این متنی که میخونید رو از یکی از سایتهای ایرانی پیدا کردم بخدا یادم نیست مال کجاست امیدوارم که صاحب متن ببخشه .این رو برای اونهای گذاشتم که هلند رو کعبه موعود میدونند.تازه اینجا(هلند)end دمکراسیه وای به حال بقیه کشورها
فعلا این رو بخونید تا بعدا براتون یه مصاحبه رو کهخودم با یکی از بچه های پناهنده ایرانی انجام دادم (بابا گزارشگر) بزارم اما باید کمی درستش کنم این هم موضوع. امروز کلی به این در و اون در زدم تا یکی از بچه های پناهنده قبول کرد باهام مصاحبه کنه.
گزارشی از مشكلات پناهندگان ایرانی به مناسبت ۳۰ خرداد روز جهانی پناهنده
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

000048.jpg

زاهد الدین سلگی
۳۰ خرداد (۲۰ ژوئن) از سوی سازمان ملل متحد و كمیساریای عالی امور پناهندگان به عنوان روز جهانی پناهنده نامگذاری شده است.
هم اكنون بیش از ۱۷ میلیون پناهنده در سراسر جهان وجود دارد كه با سختی و مشقت بسیار زندگی میكنند. ایران از نظر مسأله پناهندگی وضعی دوگانه دارد: یعنی در همان حال كه خود مأمن شمار قابل توجهی از پناهجویان افغانی و عراقی(تا پیش از استقرار دولت جدید) است، بخشی از مردمش به ویژه جوانان در آرزوی دستیابی به وضعیت بهتر اقتصادی و ... جلای وطن میكنند، اما مشكلات پذیرش، سختی و فشار كارهای پست و تحقیر آمیز ، عدم انطباق با فرهنگ بیگانه و نیز رنج دوری از وطن و زندگی در غربت آنها را با مشكلات و مسائل عدیدهای مواجه كرده است كه بخشی از آنها در این گزارش به تصویر كشیده شده است با هم میخوانیم:

وارد كمپ پناهندگان در هلند كه میشویم پیدا كردن جوانان ایرانی كار دشواری نیست. در این كشور اروپایی تعداد زیادی از جوانان ایرانی به امید آیندهای بهتر جلای وطن كرده و رنج در به دری در دیار غربت را به جان خریدهاند. بسیاری از آنها اهل پایتخت هستند ولی از برخی چهرهها و لهجهها مشخص است كه اهل تهران نیستند. با حقوق پناهندگی هفتگی ۴۰ یورو اندكی از ضروریات زندگی خود را میتوانند مرتفع كنند ولی این مبلغ حتی كفاف یك زندگی حداقلی را نیز نمیدهد، برخی از آنها برای مدتی در كارهای فصلی مشغول میشوند و بعد از مدتی دوباره باید به دنبال كار جدیدی باشند، برخی نیز كه با این شرایط سازگار نیستند سعی میكنند از راههای دیگری مخارج ضروری خود را تأمین كنند. برخی نیز به امید پلی به سوی دیگر كشورها هلند را مبدأ سفر خود انتخاب كردهاند. به هر حال هر كدام از آنها برای خود در دنیایی از آمال و آرزوهای خیالی پرسه میزنند كه رسیدن به هر یك از آنها صبر ایوب میطلبد و عمر نوح كه البته این مسافران گریزان از وطن هیچ كدام از آنها را ندارند.
به سراغ یكی از آنها میرویم. بچه یكی از محلههای جنوب شهر تهران است. دو سال بعد از اتمام خدمت سربازی با آرزوهای دور و دراز ترك وطن كرده و اكنون ۵ سال است كه در هلند به سر میبرد. خود را به نام «هوشنگ _ ك» معرفی میكند. در مورد سرگذشت خود میگوید: ۵ سال پیش كه من به همراه دو نفر از دوستانم قصد مهاجرت به هلند را داشتیم، كشور بوسنی به تازگی استقلال خود را به دست آورده بود. هنوز برای سفر به این كشور اروپای شرقی احتیاج به ویزا نبود و با گرفتن بلیت هواپیما به این كشور وارد شدیم. در حقیقت در آن روزها كشورهای اروپای شرقی كه برای تردد به آنها احتیاجی به ویزا نبود دروازه ورود مهاجران غیرقانونی بود. من و دو نفر دیگر از دوستانم نیز این راه را انتخاب كردیم. بعد از چندین بار تلاش و به كمك كسانی كه قبلاً این راه را پیموده بودند توانستیم بالاخره وارد هلند شویم. البته در این روزها اضطراب عجیبی داشتیم. هر لحظه ممكن بود توسط مأموران مرزی دستگیر و بازداشت شویم، روزهای سختی بود ولی به هر حال تمام شد. به محض رسیدن به هلند خود را به كمپ پناهندگان معرفی كردیم و بعد از یك سری بازجوییها و پركردن فرمهای مخصوصی به عنوان پناهنده پذیرفته شدیم و حقوق هفتگی ۴۰ یورو برای ما تعیین شد.
اقامت در كمپ كار راحتی نیست. با انواع نژادها و زبانها باید زندگی كنی، توقعات خود را باید به حداقل برسانی، در صورتی كه آدم پرتوقعی باشی واقعاً نمیتوانی در كمپ زندگی كنی. كسانی كه در كمپ زندگی میكنند هیچ كار مشخصی ندارند به همین خاطر برای آنها كلاسهای آموزشی، زبان و رایانه برگزار میكنند. شاید مفیدترین برنامه كمپ نیز همین برنامههای آموزشی باشد. پناهندگان اگر نتوانند برای خود كار مناسبی پیدا كنند باید شرایط اقامت در كمپ را برای حداقل ۵ سال پذیرا باشند كه واقعاً كار دشوار و خستهكنندهای است. اگر كسی ۵ سال در هر یك از كشورهای اروپایی عضو پیمان شنگن كه هلند نیز این پیمان را امضا كرده اقامت داشته باشد طبق قانون باید به وی تابعیت آن كشور داده شود، ولی در حال حاضر حتی دول اروپایی قانونی را كه خود امضا كردهاند نقض میكنند و آن را رعایت نمیكنند. در حال حاضر خود من به همراه چند نفر از دوستانم ۵ سال است كه در هلند زندگی میكنیم ولی تا به حال اقامت هلند را به ما ندادهاند.
من بعد از یك سال با خانمی هلندی آشنا شدم. این آشنایی كمك زیادی به من كرد كه از شرایط آزار دهنده كمپ خلاص شوم. ولی هنوز موفق نشدهام كه اقامت بگیرم و هنوز به قول معروف در عالم برزخ زندگی میكنم و بلاتكلیف هستم.
سرنوشت پناهندگان در هلند
در این كشور كوچك بیش از ۲۵ هزار نفر متقاضی پناهندگی آواره در مكانهای غیرمجاز، غمگین و مضطرب زندگی خویش را میگذرانند. تعداد زیادی از آنان در خانههایی كه از دور خارج شدهاند بدون حمام و غذای كافی، فقط به امید اینكه روزی به آنان جواب مثبت داده میشود روزگار سخت خود را میگذرانند.
حمیرا هم از آوارگانی است كه به امید روزهای بهتر ترك وطن گفته و اكنون ۵ سال است كه در غربت شرایط سختی را تحمل میكند. وی كه ۴۰ ساله و اهل تهران است، همراه با سه فرزندش زندگی نیمه مرفهی در ایران داشت. بعد از آنكه همسرش در نتیجه سكته قلبی دار فانی را وداع میگوید دچار مشكلات فراوانی میشود و سرانجام تصمیم میگیرد با فروش تمامی دارایی خود از ایران مهاجرت كند و در هلند كه از شرایط پناهندگی بهتری برخوردار است تقاضای پناهندگی كند. الان حدود ۵ سال است كه وی در هلند زندگی میكند، پس از یك سال دولت هلند او را از دور پناهندگی خارج میكند و حمیرا و سه فرزندش در به در میشوند. حمیرا و فرزندانش خودشان را به هر آب و آتشی میزنند، حمیرا حتی حاضر است با پیرمردهای هلندی ازدواج كند فقط به خاطر اینكه بتواند از دولت هلند جواب مثبت بگیرد، اما هنوز موفق نشده است.
حمیرا و فرزندانش و دیگر هموطنان ما مجبورند كه برای هر كس و ناكسی كارهایی سطح پایین را انجام دهند تا حداقل لقمه نان و سرپناهی در هلند داشته باشند. آنها هنوز فكر میكنند شاید دل دولت دست راستی هلند به رحم آید و جواب مثبتی به آنان دهد. این سرنوشت زنانی است كه به خاطر رفاه بیشتر و سرابی كه در رویاهای خود از زندگی رویایی در اروپا ساختهاند، گذشتهای ویران و آیندهای در سراب و نامعلوم دارند.
بیشك كسانی كه فقط به امید رفاه بیشتر و سرابی كه از پیش برای خود ساختهاند اقدام به مهاجرت كردهاند به راحتی میتوانند به آغوش وطن برگردند و یقیناً مسئولان حساب این قبیل افراد را با كسانی كه به علت جرایم مختلف از كشور متواری هستند جدا میدانند
اعتصاب غذای ایرانیان متقاضی پناهندگی در استرالیا
چندی پیش شش ایرانی متقاضی پناهندگی كه چندین سال است در اردوگاه پناهندگان «بكستر» در شمال شهر «آدلاید» زندگی میكنند و درخواست پناهندگیشان رد شده است، به منظور بازنگری در درخواست پناهندگیشان، اعتصاب غذا كردند و سه نفر نیز لبهای خود را دوختند. این گروه در بیانیهای اعلام كردند: اعتصاب ما برای جلب توجه مردم استرالیا به وضعیت رقتبار خود صورت میگیرد. وضعیت این گروه پناهندگان آن قدر رقتبار است كه دل خود استرالیاییها برای آنها به رحم آمده است.
اعتصاب غذا و لبدوزی سه پناهجوی
اخراجی ایران در سوئد
در سوئد نیز سه ایرانی در اعتراض به عدم قبول پناهندگی خود و بازپس فرستاده شدن، از طریق دوختن لبهای خود دست به اعتصاب غذا زدند. اعتصابكنندگان میگویند مقامات سوئدی چشمان خود را برروی مشكلات پناهجویان بستهاند. قاسم الف یكی از این اعتصابكنندگان اظهار میدارد در تمام اعتراضاتی كه صورت گرفته حتی یك خبرنگار سوئدی در جمع اعتراض كنندگان نبود. وی معتقد است این مسأله نمایانگر بیتوجهی افكار عمومی سوئد به مشكلات پناهجویان است و برای جلب توجه افكار عمومی این كشور دست به این كار زدهاند. در این رابطه پنج سازمان مختلف در تلاشند تا با تماس با مقامات اداره اتباع بیگانه، به اعتصابیون كمك كنند.
وضعیت ایرانیان پناهجو در فرانسه
بسیاری از ایرانیهایی كه فقط به امید پناهندگی به فرانسه مهاجرت كردهاند به دلیل پذیرفته نشدن درخواست پناهندگیشان در خیابانها سرگردانند. اغلب این جوانها در انتظار روزی هستند كه بتوانند در یكی از كشورهای اروپایی اجازه اقامت بگیرند. وحید ۲۸ ساله میگوید چهار سال پیش به فرانسه آمده و از آن موقع تا كنون درخواست پناهندگیاش رد شده ولی از اینكه به ایران برگردد میترسد. یك پناهجوی دیگر میگوید فعلاً مشغول كار است در جایی كه برای استفاده از نیروی كار ارزان كسانی مانند او را كه اجازه كار ندارند، به كار میگیرند. یك پناهجوی دیگر میگوید ایرانیها برخلاف ملیتهای دیگر در فرانسه به هم كمك نمیكنند.
شنیدن ماجراهای فوق واقعاً دردناك است. یك ایرانی از اینكه میبیند در كشورهای دیگر با هموطنان وی چه رفتارهایی میشود و چگونه هموطنان ما حاضر میشوند كه این همه تحقیر و توهین شوند، ولی به كشور خود برنگردند، متأثر میشود. به راستی چرا چنین افرادی این همه توهین و شرایط آزار دهنده را تحمل میكنند ولی حاضر نیستند دوباره به خاك وطن برگردند؟!
بیشك كسانی كه فقط به امید رفاه بیشتر و سرابی كه از پیش برای خود ساختهاند اقدام به مهاجرت كردهاند به راحتی میتوانند به آغوش وطن برگردند و یقیناً مسئولان حساب این قبیل افراد را با كسانی كه به علت جرایم مختلف از كشور متواری هستند جدا میدانند.
خیلی از كسانی كه در دیار غربت تن به هر كاری میدهند، در ایران حتی حاضر نیستند در مورد كارهایی كه در آنجا انجام میدهند فكر هم بكنند چه برسد به اینكه چنین كارهایی را كه در گروه كارهای سطح پایین میباشند انجام دهند.
ایرانی در هر كجای دنیا كه باشد ایرانی است و اینكه هموطن خود را در رنج و عذاب ببیند و به او توهین شود واقعاً برایش سخت است. سینا جوان دانشجویی كه در اسپانیا مشغول به تحصیل بود روزی هنگام تماشای بازی ماتادورها از روی كنجكاوی سری به یكی از اصطبلهای مخصوص نگهداری گاوهای وحشی میزند. در آنجا دختری كه مشغول تمیز كردن فضولاتگاوها است. از فرط خستگی حین كار كردن زمین میخورد و ناخودآگاه جملهای از دهنش خارج میشود: «خدا لعنتتون كنه» . سینا كه مشغول تماشای این صحنه است، با شنیدن این جمله میفهمد كه وی هموطنش میباشد و او هم ایرانی است. ناخودآگاه اشك در چشمانش جمع میشود، به سوی او میرود، سلام میكند. دختر جوان با دیدن چهره یك هموطن بغضش میتركد و گریه میكند. وی با معرفی خود به نام ناهید میگوید من برای ادامه تحصیل به اسپانیا آمدم ولی برای مخارج سنگین دانشگاه مجبورم چنین كارهایی را انجام دهم. سینا نیز كه خود با چنین مشكلاتی مواجه است بعد از مشورت با وی تصمیم میگیرند به ایران برگردند. آنها به ایران برمیگردند و در ایران با هم ازدواج میكنند. اكنون نیز از زندگی خود در ایران بسیار راضی هستند و گاه گاهی خاطرات تلخ و روزهای سخت مادرید را برای دوستانشان تعریف میكنند.
شاید زندگی كردن در اروپا، كانادا، استرالیا و ... مزایایی داشته باشد، شاید آنجا برای كسانی كه موفق به دریافت اقامت شوند جذابیتهای كاذب زیادی وجود داشته باشد، شاید خریدن اتومبیل لوكس در آنجا سهلالوصول تر از ایران باشد، شاید بعد از تحمل یك دوره سخت بتوان زندگی لوكسی را نیز تجربه نمود ولی به هر حال بوی غربت میدهد و غربت هیچ گاه خاك وطن نمیشود به عبارت دیگر، این خانه قشنگ است، ولی خانه من نیست، این خاك چه زیباست، ولی خاك وطن نیست؟!
ایرانی عزت نفس دارد، ایرانی حقیر نیست، فقیر هم نیست، ولی باید این واقعیت را نیز قبول كنیم كه این همه آواره و در به در و گریزان از وطن بیخود و بیجهت دست از خانه و زندگی خود نشستهاند و خود را آواره دیار غربت نكردهاند. باید باور كنیم كه بعضی از آنها به عنوان یك ایرانی توقعاتی دارند كه در ایران آنها را دست نیافتنی دیدهاند كه دست به این كار زدهاند؟ معضل آوارگان علاوه بر اینكه باعث جریحهدار شدن عواطف ایرانیان در داخل كشور میشود در سطح جهانی نیز وجهه كشورمان را به نحو تأسفباری مخدوش میكند به حدی كه خیلی از اتباع این گونه كشورها ایران را كشوری به دور از فرهنگ و تمدن و مأمن تروریستها میدانند و كشورهای غربی با سوء استفاده از تعداد آوارگان و پناهجویان ایرانی و تبلیغات وسیع خود ایران را در نزد افكار عمومی جهان به عنوان نقض كننده حقوق بشر معرفی میكنند كه باعث محكومیتهای سیاسی نیز علیه كشورمان میشود. پس چه بهتر كه با دوراندیشی و واقعبینی دستگاههای مسئول كشورمان، در مورد برخی مسائل زمینهای فراهم شود كه از چنین مهاجرتهایی كه مضرات اقتصادی فراوانی نیز در بردارد، جلوگیری شود و آنها نیز كه در گذشته خاك وطن را ترك كردهاند امكان این را بیابند كه به آغوش وطن برگردند.
شیخ فضلا...، رحمتا... علیه چوبه دار را به پناه بردن به سفارت روسیه ترجیح داد و حاضر به قبول پناهندگی این كشور نشد. پناه بردن به زیر بیرق بیگانگان با هزار خواری و خفت به امید نیم نگاهی از سر ترحم، در شأن هیچ ایرانی و هیچ انسان با شرفی نیست.

در ضمن آدمها اشتباه هم زیاد میکنند من هم کردم و قبول کردم بیام هلند وگر بخدا همون روزی که از هلند برام دعوت نامه اومد از شیلی هم دعوت نامه داشتم که خوب چون خریت کردم شیلی رو قبول نکردم که اگر قبول میکردم حداقل تو یه کشوری بودم که مردمش فرهنگ دارند حالا کاری ندارم که فرهنون با ما نمیخونه ولی حداقل فرهنگو دارند

بر عکس

این هلندیها که اصلا فرهنگو ندارند که حالا بعدا دربارش دوباره میگم.

اما در مورد حرف دوست عزیز (دوست) که نه ادرس ایمیلی گذاشت که بتونم جوابشو خصوصی بدم نه ادرس وبلگ . خوب من اینجا میگم امیدوارم که دوباره بیاد و جوابشو بگیره .

دوست عزیز در تمام کشورهای دنیا وقتی کسی پناهنده میشه حداکثر ظرف ۶ ماه تکلیفش روشن میشه.

یا کشور مورد نظر قبول میکنه که طرف تو کشورش بمونه

یا قبول نمیکنه

اگر قبول کرد که تمام مزایایی که یه پناهنده داره رو دریافت میکنه

اگر هم نه همون اول بهش میگن که باید کشورو ترک کنه .

اما

تو هلند اینطوری نیست تو هلند طرف میاد خودشو به عنوان پناهنده معرفی میکنه و میره تو کمپ تا حالا خدا عالمه کی نوبت بهش برسه که بهش بگن میتونه بمونه یا نه که حداقل ۳ و من شنیدم تا ۱۵ سال هم طول کشیده .

اگر تو جای شخصی بودی که مثلا ۱۰ سال منتظر جوابت بودی و بعد بهت میگفتن نمیتونی بمونی چه حسی داشتی؟ از اینکه عمرتو بیخودی و بدون داشتن هیچگونه امکاناتیحروم کردهبودی چه حالی پیدا میکردی؟

تازه از زمانی که تو تقاضای پناهندگی میدی دیگه نمیتونی تو هیچ کشور دیگه ای تقاضا بدی مگر اینکه جواب پناهندگی تو معلوم بشه یعنی در عمل تو اینجا زندانی هستی.

درسته که اینها پناهنده نمیخوان ما هم نمیخوایم (منظورم مردم افغانستانه) اما وقتی میاید و به سازمان ملل اعلام میکنه که من پناهنده میگیرم و سازمان ملل هم بخاطر همین حرف کلی پول میریزه تو حساب دولت که خرج پناهنده کنه خوب پس حتما تمام مسائل رو سنجیدن که این حرفو زدن.

ببین دولت هلند به هر پناهنده در سال ۱۹۲۰ یورو میده و این در حالیه که سازمان ملل برای هر پناهنده در سال ۱۰۰۰۰ یورو میده که شامل پول کرایه خونه و برق و آب و .... میشه اما اینها میان پناهندها رو میکنند تو یه زندان به اسم کمپ و بعد اعلام میکنند که ما به اونها امکانات دادیم .و هز سال ۸۰۸۰ یورو رو میزنند تو جیب. در حالی که پولی که از سازمان ملل داده میشه برای کرایه یه خونست اینها ۱ اتاق رو در اختیار پناهنده میزارند تازه این اتاق رو هم با ۲ نفر دیگه شریک میشه .

اینطوری خودت حساب کن چه پولی میزنه به جیب.


سیاوش
**********

انسانم آرزوست

سلام

دیروز توی لیدن داشتم قدم میزدم تو یهپارکجمعیتی رو دیدم که دور هم جمع شده بودند گفتم شاید باز چیزی مجانیه و اینها اینطوری دور هم جمع شدند . رفتم جلو ببینم چیه .( این اتفاق تو مرکز لیدن جائی که همه برای خرید و گردش میان اتفاق افتاده)

میدونید چی دیدم؟ باورتون میشه فکر نمیکنم اما خوب میگم شاید ۱ نفر از شماها باورتون بشه .

۲۰تا دختر و۲۰ تا پسر لخت مادر زاد داشتن وسط پارک جلوی جمعیت سکس میکردند و یه نقاش زن هم داشت از اون صحنه نقاشی میکشید . باورم نمیشد چیزی رو که میدیم جالب این بود که پلیس گذاشته بودن که نظم رعایت بشه و اجازه هم نمیداد که کسی عکس و یا فیلم بگیره حتی یکی از خود هلندیها که سعی داشت با موبایلش فیلم بگیره رو هم گرفته بودند و موبایلشو گرفتند و بهش یه رسید دادند که بعد بره از اداره پلیس بگیره .

اما باورتون نمیشه دخترها و پسرهای از ۱۸ تا ۳۰ ساله تو هم میلولیدن و آدمهای معمولی جامعه هم داشتن تماشا میکردند و هی با دست اونها رو به هم نشون میدادند باور کنید پیر و جوان زن و مرد همه وایساده بودند و تازه یه خبرنگار هم اومده بود از نقاش مصاحبه میکرد رفتم و شنیدم که میگفت : این نشون میده که ما در دمکراسی کامل هستیم و هیچ چیز برای ما گناه محسوب نمیشه . ما جامعه پیشرفته ای هستیم که افکار پوچ و کهنه رو گذاشتیم کنار و داریم با سرعت زیاد به سوی مدرنیت میریم. این فرهنگ بالای ما رو نشون میده

باور کنید فکم چسبیده بود زمین آخه بابا باشه دمکراسی خوبه آزادی خوبه و خلاصه همه اینها رو هم من دوست دارم اما بابا هرچی اندازه و حدی داره .

نمیدونم چی بگم شما ها بگید من بفهمم من که هنوز مغزم در این مورد هنگ کرده . باور کنید بعد از دیدن این صحنه از سکس زده شدم باور کنید من هم مثل خودتون هستم باور کنید این اصلا عادی نیست که یه همچین صحنه ای رو تو وسط شهر ببینید . نمیدونم شاید شماها بگید من املم اما من یکی دیگه این رو نمیتونم قبول کنم که بچه های من یه همچین صحنه ای رو وسط خیابون ببینند.

نمیدونم شاید من واقعا خیلی گیر میدم اما باور کنید دیگه فقط (انسانم آرزوست)

سیاوش

*****

gmail...
ما را در سایت gmail دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imi gmail بازدید : 222 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1393 ساعت: 18:14