روایت عباس نیکویه از استان شدن قزوین در گفتگو با صفحه «مخمل آبی» روزنامه ولایت؛ عده‌ای در پوستین اصولگرایی ضربه می‌زنند!

ساخت وبلاگ
چندان خبری از شورا درز نمی‌کند
کدام یک از نمایندگان مجلس با فرهنگیان حوزه انتخابیه‌اش یک جلسه گذاشته است؟


گفت‌وگو ـ حسین آذربایجانی: بخش نخست مصاحبه با عباس نیکویه را ماه گذشته منتشر کردیم. در بخش دوم این گفتگو، با نیکویه درباره موضوعاتی مثل سوابق او در زمان استان شدن قزوین و دهه 70 پرداختیم که از لحاظ تاریخ شفاهی معاصر حایز اهمیت است. از نیکویه که سابقه نمایندگی مردم قزوین در شورای این شهر را دارد، درباره شوراهای 4 دوره گذشته و چگونگی تعامل آنها با رسانه‌ها و شهروندان پرسیدیم و به بحث انتخابات مجلس دهم رسیدیم و شایعاتی که درباره فعالیت او برای شرکت در این انتخابات هست را بررسی کردیم.
نیکویه طبق معمول نگفتنی‌های بسیاری داشت که اندکی از آنها را در اختیار ما گذاشت و مثل بخش پیشین مصاحبه قسمت عمده‌ای از حرف‌هایش را در دلش نگه داشت تا در موقعیتی دیگر بگوید. این گفتگو را با ما بخوانید.
** آقای نیکویه، منتقدان شما ابهاماتی درباره سوابق شما مطرح می‌کنند که شما در اظهارنظرهایتان، بخشی از آن‌ها را «تخریب» دانسته اید. اگر موافق باشید درباره دهه 70 صحبت کنیم که جزو ناگفته های شماست و در این باره پاسخ در خور توجهی به منتقدان تان نداده اید؛ حالا معلوم نیست این جواب ندادن از روی بی‌اعتنایی بوده یا...
ـ چرا، من یک بار پاسخ داده ام.
** کی و کجا پاسخ داده‌اید؟
ـ ‌در ویژه‌نامه افق که در آن هفت روز آخر انتخابات منتشر می‌شد، در یکی از آن شماره‌های آن، که به قضایای دهه 70 اختصاص داشت، یک سری مسایل را گفتم و جالب هم هست که آن نشریه افق که آن روزها با تیراژ بالا هم چاپ می‌شد، ظرف چند ساعت تمام شد. یعنی نشان می‌داد که خب یک عده‌ای می‌خواهند بدانند داستان چه بوده است. من آنجا یک سری مسایل را مطرح کردم، ولی خب دیگر چه می‌شود کرد؟ بعضی از آقایانی که حتی خودشان هیچ اطلاعی راجع به غائله و قضیه ندارند، نه آن موقع جزو فعالین بودند، نه کسی حرف درست را به این‌ها گفته و تشریح واقعیت کرده است، اینها پشت صحنه تخریب ما قرار گرفتند و عده‌ای از آن‌ها هم اتفاقا در پوستین اصولگرایی ضربه می‌زنند. بعد یک تعداد جوانترها را که اصلا در این فضا نبودند و در فضای سیاسی نیستند، این افراد حرف‌هایی در دهان این جوانان می‌اندازند و بعد می‌گویند مثلا این اتفاق افتاده در صورتی که آن اتفاق اصلا نیفتاده.
** پس همچنان بر این باورید که این‌ها در راستای تخریب شماست؟
بله، این‌ها مدام می‌آیند این مسایل را مطرح می‌کنند و زمانی که من در دوره‌ی انتخابات بعضی جاها می‌رفتم، بعضی از جلساتی که دعوت می‌کردند، زیاد سوال می‌شد، بعد که واقعیت را تعریف می‌کردم، جوانان که روشن می‌شدند، تازه می‌پرسیدند پس چرا درباره شما اینطور می‌گویند؟ می‌گفتم ما همه ادعای مسلمانی می‌کنیم و آن بستگی دارد به میزان تقوا و خداترسی آدم که چقدر راست بگوید. به آن عزیز دیگری هم که حرف‌های غیرواقعی زده و می‌زند هم گفتم و می‌گویم تو در آن صحنه بودی که مثلا می‌گویی آن اتفاق افتاده؟ اصلا نبوده، چون وقایع دقیقا برعکس آن چیزی بوده که می‌گوید.
** منظورتان روایت سیلی خوردن‌تان از سردار فضلی است؟ بعضی اصولگرایان هم این را پنهان و آشکار می‌گویند.
ـ یکی از دروغ‌هایی که مطرح می‌کنند همین است که مثلا آقای فضلی به گوش نیکویه سیلی زد. این را شاید زیاد شنیده باشید؛ اما اصلا چنین چیزی نبوده است. این کار نه با شخصیت سردار فضلی جور است و نه با‌شخصیت من؛ این عده هم شخصیت سردار فضلی را پایین می‌آورند و هم یک موضوع دروغی را طرح می‌کنند که تخریب کنند.
** پس واقعیت چه بود؟ کلیت درگیری شما که درست است، نیست؟
ـ موضوع یک بگو مگوی لفظی بین بنده و آقای فضلی در داخل تیپ بود. در جریانات مربوط به استان شدن قزوین، من رئیس شورای تامین شهرستان و فرماندار قزوین بودم. آقای فضلی هم تشریف آورده بودند برای هماهنگی‌های لازم و قبلش هم که سردار عراقی تشریف آورده بودند، بعد ایشان آمدند بعنوان مسئول و دیگر آن اواخر بود که ایشان آمدند در فرمانداری صحبت کردند، اتفاقا وزیر کشور هم بود. اینها گفتند که خب من از تهران برای این داستان آمدم و...
** از طرف چه کسی یا نهادی آمده بودند؟
ـ حالا اینکه از طرف کی آمدند، این خودش یک داستانی دارد از آنهایی که من نگه می‌دارم تا بعدا در موقعیت مناسب بگویم. البته معلوم شد آمدنشان از آن جهت نبوده و از جای دیگری بوده و... بعد آقای فضلی در آنجا مطرح کردند که شورای تامین را بگذارید داخل پادگان تیپ؛ اما وزیر کشور گفتند نخیر، شورای تامین محل همیشگی‌اش طبق قانون و آیین‌نامه در فرمانداری است و باید همینجا برگزار شود. ایشان گفت که من می‌دانم ولی بخاطر اینکه من باید یک خرده آنجا در مقر فرماندهی باشم و ... حالا اگر می‌شود، محل برگزاری شورای تامین آنجا باشد.
** و شما تمکین کردید؟
ـ وزیر کشور به من گفتند که نیکویه جلسه را ببر آنجا، ما هم گفتیم چشم.
** و شورای تامین را چه موقع به پادگان تیپ بردید؟
ـ حدود یک ساعت دیگر سردار فضلی به من زنگ زد که فلانی شورای تامین را دعوت کن داخل تیپ، ما شورای تامین را دعوت کردیم داخل تیپ و توضیح دادیم که بیایید آنجا. همه‌ی اعضای شورای تامین آمدند.
تقریبا ساعت دوازده، دوازده و نیم بود که قرار شد جلسه شورای تامین داشته باشیم. ما رفتیم داخل تیپ و تمام اعضای شورای تامین در اتاق کناری سالن جلسات تیپ منتظر نشستند.
** این انتظار اعضای شورای تأمین چقدر طول کشید و چه واکنش‌هایی در پی داشت؟
ـ ‌تقریبا تا ساعت دو و نیم طول کشید. توجه داشته باشیم که اعضای شورای تامین، هر کدام مسئولیت قضایی و سیاسی ـ امنیتی دارند؛ وقتی همه این‌ها دو ساعت و نیم یک جا منتظر بنشینند، بعد شهر هم در آشوب، اوضاع به حدی ناجور بود که دیگر مردم داشتند از دیوار سپاه بالا می‌رفتند. آنقدر شلوغ شده بود که اوضاع دیگر تا حدودی از دست در رفته بود. ما هر چه پیغام فرستادیم که این همه مسئول اینجا معطلیم، من الان در فرمانداری یک دنیا کار دارم، الان خیلی از امور منتظر هماهنگ کردن من است، خیلی کارها را باید انجام بدهیم، اما الان دو ساعت و نیم است اینجا منتظر نشسته‌ایم. سر همین موضوع یک مشاجره لفظی پیش آمد.
** اما تابحال کسی از ماجرای این انتظار 2 و نیم ساعته حرفی نزده است.
ـ خب ببینید این موضوع چقدر فرق می‌کند با آن کسانی که در جریان نیستند بعد برای تخریب دروغ‌هایی می‌گویند و این کار یک نوع بی‌دینی و بی‌اخلاقی است.
** معلوم نشد سردار در آن ساعات چه می‌کردند که شما را منتظر گذاشته بودند؟
ـ ایشان یک جلسه خصوصی گذاشته بودند آنجا و چند نفر جمع شده بودند، بالاخره نقشه‌ای پهن کرده بودند و داشتند بحث می‌کردند. من دیدم که وقت زیادی دارد تلف می‌شود. به دفتر آنجا گفتم پس من به فرمانداری می‌روم، هر وقت سردار فضلی کارشان تمام شد و بیرون آمدند، یک زنگ بزنید ما سریعا بیاییم.
** در اعتراض به منتظر ماندن خودتان آنجا را ترک کردید؟
ـ نه؛ تنها من را منتظر نگذاشته بودند، کل شورای تامین را منتظر گذاشته بودند. شورای تامینی که شامل رئیس دادگستری، دادستان و فرمانده نیروی انتظامی و فرماندار و... و همه‌ی اینهاست. من گفتم که این‌ها همه مسئولند. اتفاقا الان روز کار این‌هاست؛ در اوج بحران ما دو ساعت و نیم یک جا بنشینیم و منتظر باشیم؟ این چندان اصولی نیست دیگر، هیچ موضوعی هم نبود، ما هیچ ناراحت هم نشدیم، گفتیم خب حتما کاری برای ایشان پیش آمده و... اصلا گله‌مند هم نشدیم، یعنی به ما بر نخورد. خلاصه به دفتر آنها گفتم پس من فرمانداری هستم. الان حضور من آنجا نیاز است. مرتب هم به فرمانداری زنگ می‌زدند که شیشه‌های این اداره را خرد کردند، دارایی را زدند شکستند، بانک و فروشگاه و... را می‌خواهند غارت کنند و... در چنین موقعیتی من باید بروم اقدامات تامینی را هماهنگ کنم.
** فقط خودتان محل را ترک کردید یا به بقیه هم گفتید که بروند؟
ـ ‌گفتم از اعضای شورای تامین هر کسی کاری دارد می‌تواند برود، هر کسی ندارد می‌تواند بماند. در هر صورت شورای تامین را می‌شد ظرف ده دقیقه جمع کرد؛ چون شرایط بحرانی بود و همه آماده‌باش بودند و با یک تلفن همه می‌آمدند و جلسه تشکیل می‌شد. من رفتم در فرمانداری نشستم و یک سری کارها را انجام دادم، بعد تقریبا حدود 20 دقیقه دیگر زنگ زدند که تشریف بیاورید. من سریعا به پادگان تیپ رفتم و دیدم سردار فضلی بالاخره از جلسه‌اش بیرون آمده بود. در آن محوطه هال کوچکی که کنار آن اتاق فرماندهی بود، ایشان برگشتند گفتند آقا شما کجا بودید؟ گفتم ما همینجا بودیم. گفت مگر قرار نبود شورای تامین داشته باشیم؟ گفتم ساعت چند است؟ دقت کرده‌اید؟ خودش ساعت را نگاه کرد و گفت ما ساعت 12 و نیم شورای تامین داشتیم.
بعد من گفتم الان دو ساعت و نیم است که تمام مسئولین امنیتی و سیاسی و قضایی و فرماندهان نظامی و انتظامی و... همه اینجا منتظر شماییم. (آن موقع هم که موبایل وجود نداشت تا مثلا ما آنجا نشسته بودیم، بتوانیم اوضاع را با موبایل هدایت کنیم. یعنی به کلی با دفترمان هیچ ارتباطی نداشتیم.)
** جواب سردار فضلی به انتقاد شما چه بود؟
ـ ایشان یک نگاهی کرد و گفت نه شما باید اینجا می‌بودید و می‌‌ماندید. من گفتم که وا... ببخشید سردار، من از شما دستور نمی‌گیرم. ایشان گفت که نه من الان فرمانده ارشد ... هستم و... باز من گفتم که باشید؛ ولی ما الان اینجا حکومت نظامی که نداریم. شما هم فرماندار نظامی نیستید که من از شما دستور بگیرم. من به عنوان فرماندار، زیرمجموعه وزارت کشور هستم و فقط از سلسله مراتب خودم دستور می‌گیرم؛ یک شخصیت حقیقی، حقوقی و سیاسی ـ اجتماعی دارم، و بر آن اساس مسئولیت دارم. شما هم فرمانده من نیستید. شما از وزیر کشور خواهش کردید شورای تامین را به پادگان بیاورید، تازه وزیر کشور لطف کرده و موافقت کرده که جلسه را اینجا بیاوریم.
** چرا وزیر کشور لطف کرده؟
ـ چون قانونا شورای تامین اصلا و به هیچ عنوان نباید از محل فرمانداری و استانداری خارج بشود، مگر اینکه برای بازدیدی چیزی باشد. محلش، استقرارش، دبیرخانه‌اش همگی مشخص است. گفتم تازه وزیر کشور لطف کردند که خب اینجا باشد ما هم که آمدیم، خدمت شما بودیم، دو ساعت و نیم هم اینجا معطل شدیم. گفت نه. گفتم آقای فضلی ببخشید من فقط خدمت شما یک چیز را توصیه می‌کنم. شما قانون اساسی را بخوانید. ما دیگر حکومت نظامی نداریم. آقای فضلی؛ وضع به ‌قدری بحرانی است که دارند از دیوار سپاه بالا می‌آیند، بعد ما اینجا گرفتیم نشستیم، من نمی‌دانم شما بالاخره می‌خواهید چیکار بکنید و... یک چنین گفتگویی بین ما شد.
** واکنش سردار فضلی به این حرف‌ها چه بود؟
ـ اتفاقا این بزرگوار بعدا آمد پیش من نشست و از من دلجویی کرد که با من اینجور حرف زده...
** ولی بسیاری از خود اصولگرایان مدعی هستند که سردار به شما سیلی زده است.
ـ این‌ها دروغ‌هایی بی‌اساس است. آنجا که با هم بحث کردیم اتفاقا چند نفر بیشتر نبودیم که همگی حی و حاضرند. حالا کی این آقا در گوشمان زدند؟ می‌توانید از حاضران بپرسید. پخش‌کنندگان این شایعه هم شخصیت آقای فضلی را پایین می‌آورند، و هم می‌خواهند ما را تخریب کنند. البته یکی دو تا دروغ دیگر هم مطرح شده حالا دیگر من آنها را فاکتور گرفتم.
** در مورد وقایع استان شدن قزوین، خیلی شایعات تایید نشده هست؛ مثلا در مورد کشته‌هایش خیلی اغراق می‌شود. چند نفر کشته شدند؟ شما خبر دارید؟
ـ آن موقع اعلام کردند.
** در اخبار و گزارش‌های آن موقع چیزی در این باره پیدا نمی‌شود. همین موضوع به شایعات و اغراق‌ها دامن می‌زند. دقیقا چند نفر در جریان استان شدن قزوین کشته شدند؟
ـ طبق آنچه در گزارش‌ها بود 14 نفر در این جریانات کشته شدند!
** یکی دیگر از شایعات این است که شما در آن وقایع مغضوب رهبری واقع شدید.
ـ من در نامه‌‌ام برای مقام معظم رهبری یک گزارش 90 صفحه‌ای نوشتم، تمام اسنادش را هم ضمیمه کردم. تخریب‌های زیادی همان موقع می‌شد و گزارش‌های مغرضانه‌ای داده می‌شد که این نامه من شاید مثل یک آبی بود که روی آن آتش ریخته شد. من دقیقا و با مستندات گفتم چه خبر بوده و چه شده و...
** یعنی حکم ایشان درباره انفصال شما از خدمات دولتی و این شایعاتی که می‌گویند ایشان با شما برخورد کرده‌اند قبول ندارید؟
ـ نخیر؛ اصلا و به هیچ عنوان! این‌ها ساخته و پرداخته کسانی است که قصدشان تخریب بنده بود. بعد از آن وقایع من حتی بعنوان مطلع هم یک جا خواسته نشدم، بعد آنوقت اینها یک حرف‌هایی می‌زنند، چیزهایی می‌گویند که آدم در تقوا و ایمانشان شک می‌کند. اگر من موردی داشتم که چند سال پس از آن وقایع نمی‌توانستم معاون سیاسی امنیتی استاندار شوم.
** شما زمانی در شورای شهر قزوین بودید و در آن دوره شاید بشود گفت یکی از پرخبرترین اعضا بودید. عملکرد شورا هم برای مردم و رسانه‌ها بسیار شفاف‌تر از الان بود. در دوره‌های اخیر روال عوض شده است. آن موقع شورا یک نقش انتقادی داشت، مثلا شهرداری را کنترل می‌کرد، نظارت می‌کرد. الان گفته می‌شود که شورا متاثر از شهرداری است. یعنی درواقع شورای شهر نیست...
ـ شورای شهرداری است.
** این را شما قبول دارید؟
ـ من دقیقا نمی‌دانم درون شورای قزوین چه می‌گذرد؛ ولی از شورا این توقع می‌رود که اطلاعات و خبرهایش شفاف باشد. یعنی من چون اطلاعاتش را ندارم، شاید نتوانم راجع به آن صحبت بکنم. مثلا در رسانه‌ها من اطلاعات شورا را کمرنگ می‌بینم، مثلا جلسات علنی‌اش یا نطق‌هایش... آیا اصلا نطقی انجام می‌شود؟ نمی‌شود؟ یا مثلا این نطق‌ها روی چه موضوعاتی هست؟ خب این‌ها را اطلاعاتش را نداریم.
** اتفاقا این موضوع مورد انتقاد همه رسانه‌های استان هم هست. همین آقای ظاهری که بعضا رئیس مادام‌العمر شورای قزوین نامیده می‌شود، اصلا به رسانه‌ها پاسخگو نیست و ما آخرین مصاحبه ایشان را یادمان نمی‌آید. منتقدان می‌گویند این شورا و شورای پیشین مقابل شهرداری هم خیلی جاها بی‌رویه کوتاه می‌آید و تاثیرپذیر است.
ـ در هر صورت شورا، باید شورای شهر و شهروندان باشد و قطعا نباید شورای شهرداری باشد، ولی خب در عین حال باید یک هماهنگی بینشان باشد. حتما اعضا و هیات رییسه شورا باید پاسخگوی مردم باشند، یعنی اگر بپرسند که آقا مثلا این پروژه چرا اینجور اجرا شده، قطعا شورا نمی‌تواند بگوید که خب این کار متخصصین شهرداری بوده؛ مثلا از سوی رسانه‌ها باید از آنها سوال شود که آقا این پروژه آمده در کمیسیون عمران شما مثلا مصوبه گرفته شما بحث کردید آنجا سبک سنگین کردید، و رای دادید و... به هر حال شما اعضای شورا باید قانع شده باشید در مورد این پروژه تا این پروژه اجرا بشود و لذا نمی‌تواند شورا خودش را از پاسخگویی کنار بکشد، بکشد عقب و یا بگوید این کار شهرداری است و ما پاسخگو نیستیم. پس به همین لحاظ این موارد، مباحثش، کارشناسی‌هایش بایستی در سطح عمومی و رسانه‌ها طرح بشود. من نمی‌دانم مثلا کارشناسی بعضی از پروژه‌ها چطور انجام می‌شود. آن زمان خود شما هم بعضا حضور داشتید در جلسات شورا که خبرنگارها می‌نشستند، جلسه علنی بود؛ در مورد پروژه سُرتُک مثلا صحبت می‌شد. مخالف، موافق حتی نامگذاری این پل سُرتُک که آن موقع انجام شد، خب خیلی هم جنجالی شد. بنده پیشنهاد سید حسن نصرا... را کردم، خب پیشنهادهای دیگری هم شد. اینها را همه‌ی خبرنگاران، رسانه‌ها و شهر متوجه شدند و یا مثلا در مورد علت اینکه این پروژه باید انجام بشود یا مثلا مخالفینی که مخالف بودند با این پروژه. آن موقع طرح شد و الان مردم می‌دانند. از آن اعضا سوال می‌کنند آقا شما مثلا مخالف این طرح بودید، ولی این طرح اجرا شد و اتفاقا چقدر جالب شد.
** پس قبول دارید که تعامل این شورا با رسانه‌ها مثل شوراهای اول و دوم مطلوب نیست؟
ـ من فکر می‌کنم اگر این شورا یک مقداری (همینجور که شما عنوان کردید) بالاخره بیاید در صحنه و به مردم و رسانه‌ها جوابگو باشد؛ چون بالاخره شورای مردم است دیگر، اینها نمایندگان مردم و شهرند، به قول حضرت امام(ره) مردم ولینعمت ما هستند و هر کاری انجام می‌شود، باید مردم اطلاع داشته باشند. حداقل اگر یک نفر مثل بنده علاقه دارد که دنبال کند مثلا در سطح رسانه‌ها حداقل آن اطلاع را آن بخش‌هایی که غیرعلنی است و محرمانه است کاری نداریم ولی این چیزهای علنی را مردم باید بدانند.
** بعنوان کسی که وقایع شورای شهر را دنبال می‌کند؛ این را قبول دارید که اطلاع‌رسانی یا ارتباط شورا با رسانه‌ها رفته رفته کم شده و الان شورا به نوعی حیاط خلوت بعضی‌ها تبدیل شده و اجازه نمی‌دهند کسی از وقایع‌اش باخبر شود؟
من خودم چنین احساسی دارم؛ ولی شاید این دوستان شورا و شهرداری مثلا به این اعتقاد نداشته باشند، مثلا بگویند ما در سایت خودمان یا مثلا در نشریات خودمان در این کانال‌های بقولی رسانه‌ای که داریم ما این‌ها را طرح می‌کنیم، مطرح می‌کنیم. مثلا پیام شهر یا چیزهای دیگر، ولی من توصیه‌ام به دوستان شورا این است که آن بخش‌های علنی حتما بایستی رسانه‌ها حضور داشته باشند و اتفاقات شورای شهر برای مردم شفاف‌سازی شود. رسانه‌ی خود دستگاه هم هست ولی مردم قطعا وقتی رسانه مربوط به خود دستگاه را می‌خوانند، شاید احساس کنند که خب این همه‌اش مثبت و تعریف و تمجید است دیگر، باید حتما رسانه‌های مستقل و منتقد هم باشند تا خبرها باورپذیرتر شود.
** شما این پیغام اهالی رسانه را می‌توانید به آقای ظاهری رئیس شورا و یا بانوان حاضر در شورای شهر قزوین برسانید که ایشان در چند سال اخیر هیچ مصاحبه‌ای با هیچ رسانه‌ای نداشتند و دلیلش جز عدم پاسخگویی چه می‌تواند باشد؟
ـ من چکاره‌ام...
** به هر حال هم‌ حزبی هستید، دوست هستید.
ـ من چکاره‌ام؟ شما ماشاا... روزنامه ولایت با این بُرد زیادش و تریبونی که دارید ارتباطی که با روابط عمومی شورا و شهرداری دارید، باید به آقای ظاهری بگویید. آقای ظاهری هم بالاخره اهل حرف زدن هستند.
** نه اتفاقا خیلی هم اهل سکوت‌اند و حاضر به مصاحبه نمی‌شوند. روابط عمومی شورا هم که اصلا هیچ... یعنی زمانی که آقای منجم روابط عمومی شورا بود گاهی از طریق نمابر یا تلفن رسانه‌ها را از جلسات و وقایع و... باخبر می‌کردند اما الان چندان خبری از شورا درز نمی‌کند. مسئول روابط عمومی شورا فقط یک وبلاگ زده برای خودش از مقامات و کرامات آیت‌ا... طهرانی(ره) می‌نویسد در حالی که وظیفه‌اش تعامل بهینه و گسترده با رسانه‌ها و افکار عمومی رای‌دهندگان است، نه تذکره‌نویسی و رسانه‌ها از این وضع تعامل شورا ناراضی‌اند.
- عجیب است؛ من تابحال نشنیده بودم.
** بعضی منتقدان می‌گویند اعضای شوراهای سابق مثل دکتر شهروزی، شما، خانم آتوسا بیات، مهندس شیری و... وزن شان خیلی نسبت به شوراهای جدید بیشتر بود. شما این را قبول دارید؟
ـ منظور از وزنشان، سنگینی‌شان را که نمی‌گویید (با خنده) وزن سیاسی، اجتماعی‌شان را می‌گویید دیگر؟!
** بله دقیقا همین وزن سیاسی اجتماعی‌شان...
ـ برای پاسخ به این سوال باید اعضای چند دوره را کنار هم گذاشت. نفرات، نگاه‌ها، بعد نوع اداره کردن‌ها و نوع حرف زدن‌ها، دیدگاه‌ها، شخصیت‌های حزبی‌شان و نفوذ اجتماعی‌شان. خب این‌ها همه را باید بررسی کرد بعد بتوان گفت کدام شورا مثلا سنگین‌تر و قوی‌تر بوده است. مثلا یک وقتی هست یک عضو شورا با یک تلفن به مدیران کل خیلی کارها را پیش می‌برد و خیلی کارها را برای شهر تسهیل می‌کند. یک عضو دیگر شورا هم هست که شاید 6 ساعت یا یک ماه برود پشت در اتاق یک مدیرکل بنشیند و در پایان وقت یک ملاقات 10 دقیقه‌ای هم نتواند بگیرد. اینهاست که وزن اعضای شوراها را تعیین می‌کند.
حالا باید نشست یکی یکی بررسی کرد، دوره اول و دوم و سوم و بالاخره اینهایشان را بررسی کرد. این فضاها را بررسی کرد بعد گفت کدام شورا وزنش بالا پایین است ولی الان نمی‌شود...
** شما گفتید وقایع شورای شهر را دنبال می‌کنید و شناختی از آنها دارید دیگر...
ـ اجازه بدهید من الان چیزی درباره اعضای این شورا نگویم.
** شایعاتی هست مبنی بر اینکه عباس نیکویه می‌خواهد نامزد مجلس شود. چیزکی هست که مردم این چیزها را می‌گویند؟
ـ نه آقا من دیگر نامزد نمی‌شوم.
** سیاستمداران معمولا قطعی صحبت نمی‌کنند. یعنی مطمئنا نامزد نمی‌شوید؟
ـ تا الان که نامزد نمی‌شوم. بعدا هم چنین فکری ندارم، ولی با شرایط این جریانات سیاسی و نگاه‌های انتخاباتی، می‌گویم اول باید اینها یک شکلی بخودش بگیرد که آدم اگر جایی قرار گرفت، بتواند موثر باشد.
یعنی احتمال دارد مثلا یک وقتی من بیایم و بروم مجلس ولی خب مثل بعضی‌ها در مجلس یک چوب خشک باشم. این فایده‌ای ندارد. آدم باید زمانی جایی برود که موثر باشد.
** چطور؟
ـ حالا خب منتقدانی که گفتید مثلا در مورد شورای قزوین یک نظراتی دارند، روی فعالیت آدم‌هایش نظر دارند و قطعا روی نماینده مجلس نیز همینطور نظراتی هست. شما وقتی که می‌بینید بنده نیکویه ادعا می‌کنم در فلان چیز مثلا در کار سینما و فیلم و هنر خیلی قوی‌ام. بطور مثال می‌آیم از مردم بر همین اساس رای می‌گیرم و می‌روم در مجلس می‌نشینم. یک بار موضوعی در مورد سینما اتفاق می‌افتد و قرار است سینمای کشور به کلی شخم بخورد. در کل دوره مباحثه این موضوع و این طرح در مجلس حتی یک دقیقه هم صحبت نمی‌کنم. من نقش چوب خشک را دارم دیگر. منی که حتی در همین رشته تخصصی خودم هیچ اثری ندارم و هیچ حرکتی ندارم و هیچ توان به اصطلاح لیدری ندارم؛ عُرضه تعامل با استان‌های دیگر با مقامات کشور با نمایندگان دیگر با رئیس مجلس با سران کشور وقتی قد این کارها نیستم، خب من آنجا می‌شوم چوب خشک. این است که به هر صورت من تصور می‌کنم وقتی آدم وارد یک فضایی می‌شود که اگر رفت، بتواند موثر باشد. یک وقت‌هایی اصلا آدم احساس می‌کند که نمی‌تواند موثر باشد، خب نباید برود و جای یک شخصیت موثر را تنگ کند که می‌تواند برای کشور و نظام موثرتر باشد.
** شما یک بار صحبتی کرده بودید مبنی بر این که نمایندگان، شان مجلس را رعایت بکنند. کسی که نامزد مجلس می‌شود خودش را در حد نمایندگی می‌داند، یعنی شما هم که نامزد بودید خود را در حدی می‌دانید که در مورد مجلس اظهارنظر کنید. به نظرتان این مجلسی که الان هست آیا شان مجلس را رعایت می‌کنند؟ این موضوع کارت هدیه‌ها و شائبه دست پاک نبودن بعضی از اینها که برای خود و دوستانشان رانت‌هایی دست و پا می‌کنند، یا مثلا دولتی هنوز سه ماه نیست آمده سرکار 10 تا وزیر را احضار می‌کنند در حالیکه در زمان دولت سابق در طی 4 سال جرات نداشتند حتی یک وزیرش را صدا بکنند بیاید توضیح بدهد.
ـ خب دیگر شما خودتان جواب سوال خودتان را دادید (با خنده) من دیگر حرفی ندارم. من آن موقع یک بحث کلی داشتم که خب نماینده‌ها باید شان مجلس را رعایت کنند. خب من برای همین جریان استان شدن قزوین با مجلس در مراوده بودم. همیشه پیگیر وقایع مجلس بوده و هستم. خب وقتی رئیس مجلس ناراحت است از دست عده‌ای که حتی نمی‌آیند در جلسه بنشینند و مثلا یک رای مثبت یا منفی به یک مصوبه بدهند (حالا یک وقتی است به خاطر اعتراض مجلس را ترک می‌کنند که داستانش جداست، ضابطه‌ای دارد، قانونی دارد) وقتی که این همه آرای ممتنع هست؛ دقت نکردن در مورد طرح‌ها، دقت نکردن در مورد حرف‌هایی که می‌زنند، من می‌خواهم ببینم تا الان این لایحه‌هایی که مثلا در مجالس ادوار مختلف آمده، کدام یک از نمایندگان مجلس مثلا موضوعی در مورد فرهنگیان بوده، آن لایحه را به مدیرکل آموزش و پرورش حوزه انتخابیه‌اش فرستاده، یا با فرهنگیان حوزه انتخابیه‌اش یک جلسه گذاشته که مثلا بگوید آهای فرهنگی‌ها قرار است این لایحه به رای گذاشته شود نظر شما چیست؟
** نماینده‌های استان که همیشه از کمبود وقت نالان‌اند.
ـ نماینده می‌تواند نشست داشته باشد، می‌تواند سازماندهی کند، پس دفتر نماینده چکاره است؟ دفترش باید بتواند سازماندهی کند و من در برنامه‌هایم گفته بودم و من این کار را خواهم کرد چون در استان مسئول بودم، می‌توانم این کار را بکنم. حالا یک وقتی هست یک مورد با فوریت می‌آید، فقط تلفنی شما می‌توانید زنگ بزنید مدیرکل آموزش و پرورش مثلا آقا درباره این لایحه می‌توانید سریع تا صبح نظر کلی فرهنگیان را بگیری به من بدهی؟ او هم می‌تواند با 20 تا کارشناس خودش صحبت بکند، نظر بدهند. نماینده مجلس می‌تواند از او دفاع بکند یا دفاع نکند ولی لوایحی که خیلی وقت دارد و اکثرا اینجوری هستند کدامشان شده تا الان یک مورد بیاید در استان، استان هم دفتر نماینده ما یک تعریف و تشکلی داشته باشد، صرفا مجمع‌الرفقا نباشد، توانمند باشد و بتواند فرهنگی‌ها را جمع کند بگوید آقا این در مورد بازنشستگی شماست، اگر نظری دارید، چیزی دارید بدهید. همین اتفاق افتاد برای ارتقاء شغلی فرهنگیان. یکدفعه شرایط طوری شد که کسانی که کار خدماتی می‌کردند در آموزش و پرورش در مدارس و... گروه و حقوقشان از مدیران زد بالاتر. بعد گفتند آقا ناجور شده اشتباه شده بردند اصلاح کردند. خب منظور من از رعایت ‌شان، اینهاست.
** یعنی می‌گویید نمایندگان با این اوصاف ‌شان مجلس را رعایت نمی‌کنند؟
ـ اگر قانون بخواهد درست از مجلس بیاید بیرون، آن نماینده باید شان مجلس را رعایت بکند یعنی چه؟ یعنی باید آن فعالیتش، آن کارش، آن وقتش، آن مدیریتش، آن ارتباطش با کارشناسان، ارتباطش با دستگاه‌ها وجود داشته باشد. حالا ما توقع نداریم که مثلا نماینده قزوین در مورد یک موضوع نفتی... تازه من این توقع را از خودم دارم و اگر نماینده باشم این کار را خواهم کرد. به استاندار استان‌های نفتی زنگ خواهم زد و می‌گویم آقا شما نظرتان چیست در مورد این؟ شما در منطقه هستید من بچه قزوینم و مثلا بچه خوزستان نیستم و اصلا نمی‌دانم آنجا بحث نفت و مردم و روستاهایش و اصل داستان چیست. حداقل می‌توانم از استاندارش بپرسم آقا شما می‌توانید به من یک نظری بدهید؟ با نماینده‌هایش نیز همینطور. یعنی من حتی توقع دارم که نماینده‌های ما اینقدر فعال یعنی نه نماینده‌های ما می‌گویم منظورم نماینده قزوین را نمی‌گویم، منظورم نماینده‌ی ما در کشور باید اینقدر روی این مسایل احاطه و فعالیت داشته باشند. شما می‌بینید که نماینده‌ی ما عضو کمیسیون خاصی است، حرف می‌زند 20 تا سوال از آن یک حرفش در می‌آید. عضو کمیسیون مثلا اقتصادی است. یک حرفی می‌زند کاملا غیراقتصادی است، مطبوعات، تلویزیون، 30/20 رسانه‌های بیگانه اینها شروع می‌کنند به بحث کردن درباره‌اش و مضحکه می شود. خب من فکر می‌کنم شان مجلس اینجوری باید رعایت بشود.
** بعد اصلاح‌طلبان، این تقریبا آخرین سوال است، اصلاح‌طلبان اعتراض می‌کنند و انتقاد می‌کنند به اینکه رفته رفته مجلس ضعیف‌تر شده از نظر کارشناسی از نظر همین کار و دلیلش را هم نظارت استصوابی می‌دانند. شما موافقید با این که نظارت استصوابی باعث می‌شود که مجلس تضعیف شود مثلا کسانی که قوی هستند را به شائبه‌های سیاسی و فتنه‌گری و اینها رد صلاحیت می‌کنند و در این حوض بی‌ماهی کسانی می‌آیند و بالا می‌روند که به قول شما 5 دقیقه صحبت می‌کنند 10 تا سوال از آن در می‌آید.
ـ ببینید تا موقعی که قانون هست و بالاخره ضابطه قانون اساسی است و یا حالا در هر مقطعی رهبر انقلابمان هستند ایشان نظر دارند حرف می‌زنند. ما قطعا باید به این قانون تن بدهیم ولی اگر این قانون‌ها را برداریم خدای نکرده در اجرا یک وقتی در مورد بعضی افراد مثلا غلیظش بکنیم؛ قانون گفته کلاه بیاورید برویم سر بیاوریم و در مورد بعضی‌های دیگر قانون را رقیق بکنیم؛ من فکر می‌کنم بی‌انصافی‌هایی هست که توسط اشخاص صورت می‌گیرد و نباید تقصیر آن را به گردن نظام و قانون گذاشت چون خود موضوع چیز بدی نیست.
نظارت هم در همه جای دنیا هست؛ ولی اگر خدای ناکرده ما بخواهیم یک خرده شل و سفت کنیم، مثلا یکی هست در 3 دوره در انتخابات مثلا شورای شهر مجلس رد صلاحیت شده در یک دوره می‌آید صلاحیتش تایید می‌شود. خب این احتمال دارد شائبه‌ای به وجود بیاورد که این آقا مثلا یا باید اصلاح شده باشد، بایستی یک کاری صورت گرفته باشد تا این حکم عوض شده باشد ولی اگر همان شرایط هست، این فرد همان فرد است، همان شرایط است، همان چیزی هست پس ما دو دوره قبل به او و مردمی که به او رای می‌داده‌اند ظلم کردیم در اصل و و مقام معظم رهبری فرمودند رای مردم حق‌الناس است و باید پاسخگوی این حق‌الناس باشیم. اگر این فرد واقعا مساله‌دار است و ما در 3 دوره گذشته درست می‌گفتیم، الان که داریم تاییدش می‌کنیم، به مردم داریم ظلم می‌کنیم.
** در کل نظرتان درباره این مساله چیست؟
ـ من فکر می‌کنم باید جلو افراط و تفریط را گرفت، نظارت بد نیست و قانون هم هست و بالاخره ضوابطی دارد، در همه کشورها هم هست؛ ولی افراط و تفریط در آن قابل قبول نیست. خودم مدت‌ها در جریان این مساله نظارت بوده‌ام؛ یک وقتی در مورد یک فرد کلی سند و مدرک و... بوده مثلا یک دفعه‌ای این را خیلی سفت و سخت نگرفتند یا خیلی قوی نگرفتند، یکدفعه دیگر همین را خیلی سخت گرفتند یا برعکس. اینها خوب نیست، من آرزو می‌کنم انشاا... عمدی هم در آن نبوده است؛ ولی به هر حال نباید نظارت را تضعیف کرد. همه جای دنیا هست و اینجا هم باید باشد.
** از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و این مصاحبه طولانی را با این سوالات سخت تحمل کردید سپاسگزاریم.
ـ بنده هم تشکر می‌کنم، هم از شما و هم از آقای موسوی که یکی از نیروهای قدیمی وزارت کشور است، از همه عزیزان دست‌اندرکار روزنامه تاثیرگذار ولایت بالاخره باید تشکر کرد؛ بخصوص حسین آقای آذربایجانی که با مصاحبه‌هایش واقعا فضای تازه‌ای در رسانه‌های استان باز کرده و تحت نظارت آقای موسوی بالاخره زحمت زیادی می‌کشید در مصاحبه‌های صفحه‌تان در بحث فرهنگ و رسانه و سیاست و اجتماع و این‌ها که انشاا... موفق باشید و برای من هم افتخار است که با لطف شما امکان ارتباط با مخاطبان روزنامه ولایت را پیدا کردم.

توضیحات مدیرمسئول: بخش بزرگی از این مصاحبه که مرتبط با شلوغی‌های قزوین در دهه‌ی هفتاد بود و مسائل مربوط به ورود سردار فضلی به مسائل قزوین و تعاملات و چالش‌های بین فرمانداری و ایشان به دلیل امنیتی بودن با پوزش از جناب آقای نیکویه حذف اما نزد این روزنامه به عنوان بخشی از تاریخ قزوین در دهه‌ی 70 باقی می‌ماند.
gmail...
ما را در سایت gmail دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imi gmail بازدید : 250 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1393 ساعت: 18:19