استالین مثل فیس بوک بود!!- بخش دوم 23 دسامبر 2012 متهمی که قاعده را به هم زد. با این همه، محاکمه نیکلای کرستینسکی در مارس ۱۹۳۸ پایههای دادگاههای نمایشی استالین- ویشنسکی را تا حدود زیادی به لرزه درآورد. کرستینسکی دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست بود که قربانی بازجوییها و محاکمات استالینی شده بود. او در دادگاه بر خلاف قولی که به بازجویان خود داده بود، خود را نه "خائن و مجرم" بلکه کاملا بیگناه معرفی کرد. اما برای بازجویان و شکنجهگران "کمیساریای خلق در امور داخلی" تنها یک شب لازم بود که کرستینسکی را به "راه راست" هدایت کنند. فردا که او را به دادگاه آوردند اعلام کرد که او روز قبل در وضعیتی "بیمارگونه" بوده و حرفهایش بیاساس بودهاند. کرستینسکی در ادامه گفت: "همه اتهامات سنگینی که دادستان عیله او اقامه کرده درست است و من خود را به دلیل خیانت و عدم وفاداری به رهبری شوروی مجرم میشناسم." اندکی بعد کرستینسکی همچون بسیاری از "متهمان" دیگر خود را در وضعیت مرگ یافت. در مجموع از ژوئیه سال ۱۹۳۷ که موج سرکوبها و تصفیهها در حزب و سطوح مختلف نظامی و اداری و اجتماعی شدت بیسابقهای یافت تا انتهای پاییز ۱۹۳۸ که متاثر از خطر حمله ارتش آلمان نازی به شوروی این موج رو به کاهش رفت برابر با آمارهایی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی از آرشیوهای دولتی به دست آمدهاند بیش از یک و نیم میلیون نفر با سرنوشتی همچون بازداشت، شکنجههای سخت، حبسهای طولانی مدت، کار در اردوگاههای کار اجباری و تبعید روبرو شدند. اما نیمی از این عده سرنوشت بدتری پیدا کردند و با احکام اعدام به زندگیشان پایان داده شد. طرفه این که جنایات حکومت استالین از جمله به دلیل به میدان آمدن جنایتکار خطرناکتری همچون رژیم هیتلری و نقشی که اتحاد شوروی تحت زمامداری استالین در شکست آلمان نازی و دور کردن خطر فاشیسم از سر بشریت داشت کم و بیش در سایه ماند و استالین در سالهای آغازین جنگ سرد و حتی تا زمان مرگش هم همچنان در نزد بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران دارای وجهه کم و بیش مثبتی بود. ستایش از استالین حتی در گزارش خروشچف چرچیل در اجلاس سران متفقین در تهران به استالین لقب کبیر داد و او را میراثدار خلف پتر کبیر خواند. سفیر آمریکا در مسکو در سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۶ نگاهی تحسینآمیز به استالین داشت و او را آگاهتر از روزولت و هوشمندتر از چرچیل معرفی کرده است. روشنفکر و فیلسوفی همچون هانا آرنت که سال ۱۹۵۱ کتاب مرجع خود با نام "توتالیتاریسم" را در معرفی حکومتهای تمامیتخواه انتشار داد نیز، ۶ سال پیشتر استالین را زمامداری دانسته بود که "با شیوهای کاملا بدیع و موفق مناقشات قومی را حل و فصل کرده و گروههای قومی و ملی مختلف را بر مبنایی از تساوی و برابری ملی سازماندهی کرده است." آرنت این موفقیت را "سرمشقی" میداند که "باید مورد توجه هر جنبش ملی و سیاسی قرار گیرد." در واقع آنچه که کارنامه جنایات دوران استالین را بیش از همه در معرض دید و انزجار قرار داد، گزارش محرمانه نیکیتا خروشچف، رهبر حزب کمونیست شوروی بود که سه سال بعد از مرگ استالین، در سال ۱۹۵۶ به کنگره بیستم حزب ارائه کرد. خروشچف در این گزارش که به سرعت به غرب رسید و منتشر شد، شرح مفصلی از محاکمات فرمایشی دوران استالین، ابعاد این جنایات و شمار دقیق قربانیان به دست میدهد. با این همه، این گزارش هم در گرماگرم جنگ سرد در خود شوروی تاثیر چندانی بر نگاهها بر استالین نکرد. به خصوص با روی کارآمدن برژنف دوباره استالین و سیستم تحت رهبری او مجموعهای معرفی شد که برای شوروی بسیار مثبت بوده، و البته "خطاهایی" هم داشته است. این که تولیتاریسم استالینی و جنایات آن از کجا نشات میگیرد، پرسشی است که همچنان بر سر آن بحث و بررسیها ادامه دارد. پاسخها به این سوال، هم بر ایدئولوژی حکومتی که قصد بناکردن سریع بهشت بر روی زمین و ساختن انسانی متفاوت و مطلوب خویش را در سر میپروراند تمرکز میکند، هم آن را عمدتا نوعی واکنش سراسیمه نظام استالینی به مولفهها و فشارهای خارجی و توطئهانگاری هر نوع دگراندیشی و ربط آن به دشمنان خارجی تلقی میکند، هم علت را در نقش فربه دولت در کشور پهناور و متنوع روسیه ، ناتوانی و سربهزیری جامعه در برابر آن و نیز عدم وجود دولت حقوقی و قانونمدار در دوران تزار و تداوم آن در دوران بلشویکها میجوید و قسما هم بر روی خلق و خوی استالین، نقش خشونتی که او و همراهانش در مبارزه علیه حکومت تزاری دیده و متحمل شدهاند انگشت میگذارد. تمایلی که برای واکاوی گذشته موجود نیست. اما مشکل این است که هفتاد و پنج سال پس از محاکمات نمایشی دوران استالین و جنایاتی که در آنها اتفاق افتاد همچنان واکاوی و بررسی زمینهها و ابعاد آن جنایات و درسگیری جامعه در روسیه مسئلهای حاشیهای به شمار میرود. تشبیه استالین به توئیتر و فیس بوک که با انتقادهای وسیعی هم روبرو شد عمدتا با این انگیزه صورت گرفت که شاید نسل جوان به دلیل حساسیت نسبت به وسایل ارتباطیاش کمی بیشتر به موضوع توجه کند و تحریک و وسوسه شود که به فصلی سیاه از تاریخ جامعه خود علاقه نشان دهد. هنوز سی درصد جامعه روسیه نگاهی تحسینآمیز به استالین دارد. او برای این مردم همچنان نماد پیروزی بر فاشیسم و نیز نماینده نظامی است که غرب روزی روزگاری از آن میترسید. عقده خودکمبینی که پس از سقوط شوروی در ذهن بخشهایی از جامعه نقش بسته است، با این گونه یادآوریها و ارزیابیها تسلی مییابد. متاثر از این بیتفاوتی جمعی نسبت به جنایات یادشده کمتر نماد و نشانهای را در روسیه میتوان یافت که به بزرگداشت یاد قربانیان آن جنایات اشاره داشته باشد. ساختمانی را که در آن احکام اعدام بیش از سی هزار نفر صادر شد همین چندی پیش میخواستند به مرکز خرید بدل کنند که تنها با تلاش انجمن Memorial (انجمن یادمان که به تلاش برای گشودن پروندههای جنایات دوران استالین مشغول است) جلوی این کار گرفته شد. هنوز هم سازمان امنیت داخلی روسیه در همان ساختمانی است که زمانی "کمیساریای خلق برای امور داخلی" مستقر بود و هنوز هم تصویری که تلویزیون روسیه از دهه سی به نمایش میگذارد، تصویری مثبت و نوستالژیک است. تنها موزهای که برای یادآوری جنایات دوران استالین در مسکو برپاست از موزههای معمول در روستاها و شهرهای کوچک روسیه هم کوچکتر است. به خصوص در دوران یلستین که وضعیتی هرجومرج گونه روسیه را فرا گرفته بود، تمنای جامعه برای بروز مردی قدرتمند همچون استالین رو به اوج رفت. ولادیمیر پوتین اینک برای بخشهایی از جامعه تصویری امروزین از همان مرد و دولت قدرتمند است. پوتین اولویتهای دیگری دارد پوتین ۵ سال پیش، در هفتادمین سالگرد محاکمات استالینی علنا گفت که تاکید بر دستاوردهای روسیه در آن دوران بر گشودن پرونده سیاه زمان استالین ارجحیت دارد. بنا به تاکید وی روسیه نباید به کسی اجازه دهد که احساس گناه در درون مردمش ایجاد کند، زیرا سختگیریهای دوران استالین برای توسعه کشور ضروری بودند. این سخنان در ارتباط با بررسی گذشته روسیه بیشتر مورد اعتنا قرار میگیرند تا مواضعی همچون مواضع دیمتری مدودیف که میگوید ترور دوران استالین با استناد به هیچ هدف والای میهنی قابل توجیه نیست. انجمن یادمان و بسیاری از مدافعان حقوق بشر در روسیه همچنان به دنبال آن هستند که پرونده جنایات دوران استالین به لحاظ حقوقی مورد بررسی قرار گیرد و آرشیوهای سری دولتی که بررسی و واکاوی گذشته بدون دسترسی به آنها ناممکن است گشوده شوند. راهیافتن جنایات استالین به کتابهای درسی به شیوهای مناسب از دیگر خواستهاست. دولت پوتین تا کنون تنها به این رضایت داده است که بخشهایی از "مجمعالجزایر گولاگ"، اثر الکساندر سولژنیتسین به دروس ادبیات سالهای آخر دبیرستان راه یابد. از دیگر خواستهای مدافعان حقوق بشر در روسیه ایجاد بناهای یادبود، نشانهگذاری آرامگاههای قربانیان جنایات استالین و ایجاد موزهای بزرگ از آن جنایات و قربانیان و اسناد آن است تا هم محلی برای تحقیق و مطالعه دانشآموزان و دانشگاهیان باشد، هم تسلی خاطری برای بازماندگان قربانیان فراهم کند و هم جامعه را به تامل و درنگ بیشتر در سکوت و همراهیهایی وادارد که نسبت به آن جنایات نشان داد. نامهای که سال ۲۰۱۰ با این خواستها و با امضای شماری از چهرههای هنری و روشنفکری روسیه به مدودیف، رئیس جمهور وقت، ارسال شد، ابتدا بیپاسخ ماند. اما پیگیریهای سختگیرانه یک روزنامه اپوزیسیون مدودیف را به قول مساعدی در این زمینه رهنمون شد. مدودیف اما حالا جایش را دوباره به پوتین داده و آن قول و وعده هم همچنان عملی نشده است. پیوند دشوار میان استقرار دمکراسی و بازخوانی گذشته از معدود نشانههایی که در مسکو اینک به جنایات سالهای سربی در روسیه اشاره دارد قطعهای از دیواری است که فعالان انجمن یادمان از یکی از اردوگاههای کار اجباری در جزیرهای دورافتاده به پایتخت آوردهاند و در برابر ساختمان سابق سازمان امنیت شوروی، (کا گ ب) گذاشتهاند. در مجموع به نظر میرسد که بازخوانی سرکوبها و نقض حقوق بشر در حکومت شوروی، به ویژه جنایات دوران استالین، به تابعی از رشد و تحکیم دمکراسی، قوتگیری جامعه مدنی و کاستهشدن از نقش قدر قدرتی دولت در روسیه بدل شده است. ولی این شاید تناقضی است که تحکیم و گسترش این موارد از جمله با بازخوانی گذشته و آگاهی جامعه به دلایل سکوت و گردنگذاشتنش به سرکوب و استبداد بیارتباط نیست. از همین رو فعالان حقوق بشر در روسیه کار خود را در خدمت رشد دمکراسی نوپای روسیه هم میدانند. در عین حال در شرایط یک دمکراسی نیمبند و در جامعهای که هنوز برخورد انتقادی با گذشته خویش را جدی و ضروری نمیگیرد کار روشنگرانه این فعالان حقوق بشر با دشواریهای کمی روبرو نیست. فراخوان مداوم آنها از جامعه جهانی و نهادهای مدنی و هنرمندان و روشنفکران سایر کشورها برای کمک ولو محدود به این تلاشها در همین متن و بستر قابل درک و فهم است. از لطف و توجه شما سپاسگزارم. لطفا بنده را با نظرات خوبتون بهرهمند نمایید.. در پناه خداوند منان |