حدیث در به دری و پناهندگی و جواب به شکوایه یک ...

ساخت وبلاگ
با خنده مطالب و شکوایه هلندیا را میخونم
الان ساعت شش بعداظهر هست و من پاهای ورم کرده ام را درون
جکوزی گذاشتم و لبه آن نشسته ام
و پست جدیدی را مینویسم.

قبل از هر چیز بگویم که جواب کامنتهای مهربانانه پست قبلی را بعدا میدهم
و از همینجا هم به تاتای عزیزم به خاطر ازدواجش تبریک میگویم به دوستم که گفتم
واقعا از صمیم قلب خوشحال شد.

مدتها بود میخواستم که جواب بسیاری از بچه ها را که در مورد پناهندگی
از من پرسیده بودنند در پستی بدهم ولی نمیدانم چرا همیشه از نوشتن آن خاطرات
طفره میرفتم. ولی خوب این حرکت نویسنده وبلاگ هلندیا باعث شد
که امروز علاوه بر اینکه جواب او را بدهم به یکسری
از دوستان هم پاسخ دهم.سعی کنید پناهنده نشوید بلکه مهاجرت کنید یعنی دوره
تکمیلی دانشگاهی را در خارج بگذرانید یا عروسی کنید.

وضعیت بد پناهجویان ایرانی در هلند

فقط با کلیک روی url پایین با گوش خودتان بشنوید و با چشم خودتان ببینید و از زبان خودشان بشنوید و بعد قضاوت کنید

که آیا پناهندگی یک اشتباه است یا نه؟

http://www.youtube.com/watch?v=ArQ1edy0a8M&feature=related

http://www.vluchtelingenopstraat.blogspot.com

اول از همه بگویم که: هلندیا به وبلاگی که مطالب را از آنجا کپی کرده ای مراجعه کن
و ببین که نویسنده هم بعد از آنکه نوشته ات را برایش خواندم
از تو خواسته تا مطالب او را به کل از وبلاگت حذف کنی.
و البته اگر هم واقعا نیت تو به اشتراک گذاری است همانطور که خیلی
دوستان این کار را میکنند میتوانی بنویسی
مثلا راجع به فستیوال ... به این لینک مراجعه کنید.



فراموش نکن که باید به خواسته فردی که نوشته هایش را کپی کرده ای احترام بگذاری
و همانطور که خودت نوشته ای تو نا شناس مینویسی
ولی دوست عزیز فراموش نکن
که صاحب وبلاگ یک ایرانی در هلند

با اسم حقیقی خودش مطلب مینویسد نه مثل شما ناشناس و در ثانی
برای صدمین بار تکرار میکنم
که او ازسایتهایی که تشویق به پناهندگی میکنند و دررابطه با خارج نشینی
دروغ مینویسند بیزار است.
پس رفتار معقول نشان بده و به خواسته او احترام بگذار
و نوشته ها و عکسهایی که از وبسایت او کپی کرده ای را حذف کن.


سوالی که اول از شما دارم اینه که چرا برام پیام خصوصی میگذاری؟
حال به ترتیب جواب حرفهایت را میدهم
و اگر گاهی کمی تندی از من دیدی ببخش
چون همه میدونند (البته انگار به استثنا شما) که خانمهای حامله
توی این دوران بخاطر تغییر هورمونی کمی تند خو ممکنه بشوند.

خوب برویم سر نوشته شما:

من با کلمات مجبورم بازی کنم چون تلخی پناهندگی و زنندگی و خفت و خواری
آن را در نوشته های طنز آلود میتوان به حداقل رساند و اگر از اول وبلاگ را خوانده باشی
میبینی که من برای اینکه دوست غمگینی را در
آن سرزمین سرد کمی شاد کنم دست به نوشتن زدم
و شاید از معدود کسانی باشم که از حدیث پناهندگی به طرز واقعی و به دور از شعار و
ردیف کردن قوانین به تدریج در اینجا نوشته ام.

نوشته ای که هدفت اطلاع رسانی است؟!
آیا سایت دوست من نمیتوانست اطلاع رسانی کند؟
آیا فقط تمامی مردم فقط سایت شما را میتوانستند ببینند و سایت او را نه؟
پس خوب است که نگاهی به بازدید کنندگان روزانه سایت او بیاندازی که
علیرغم تقریبا یک سال آپدیت نشدن هنوز مخاطب دارد.

اگر شما هدفتان اطلاع رسانی است چرا با کلمات خودتان اطلاع رسانی نمیکنید؟
چرا اصلا نمیگوید که چطور وارد هلند شده اید. چند سال است که در آنجا زندگی میکنید؟
به نظر شما قشنگتر نیست که از باغ کویکن هوف با قلم خودتان بنویسید؟
اصلا اونجا رفتی؟
یا در مورد ماشین خریدن چرا از تجربه دیگران مینویسی؟
صدرصد خودت ماشین خریدی. اینطور نیست؟
یا از موزه ها و یا فستیوالها؟
خودت بی غرض نگاهی به لیست سمت چپ وبلاگی که درست کرده ای بیانداز.
چند تا از اون نوشته ها مال تو هست؟
کلمات تو هست؟
حرف تو هست؟
قلم تو هست؟
۴۸ مورد از ۶۹ مورد موجود در وبسایت تواز وبسایت یک ایرانی در هلند
http://yek-irani-dar-holland.mihanblog.com
کپی شده است.
و حدود ۱۵ تای بقیه از سه یا چهار وبلاگ دیگر:
http://farhadgoshayesh.blogspot.com
http://persia.weblog.tudelft.nl
http://farangi.blogspot.com
http://gorgoro.mihanblog.com

مجددا کپی شده است.
این یعنی چی؟



تو نوشتی قصد تو سود شخصی نیست. ببین جانم , من خودم در هلند پناهنده بودم
و به خم و چم خیلی چیزها واقفم
حالا بگذار بگویم چرا؟ این وبلاگی که تو درست کردی
براش داری پول میپردازی و مجانی نیست ( شاید یک یورو در ماه )
و تو هدف از این کار داری
تو درست میگویی تا حدودی هدفت شاید مالی نباشه
ولی من فکر میکنم هدفت از این کار توجه جلب کردن
یکسری برای گرفتن پول برای سوبسیدی در رابطه با مهاجران است و یا
پو‌ئن گرفتن برای گرفتن جواب مثبت پناهندگی

بسیاری از پناهندگان برای اینکه بخواهند به هر طریقی مخ هلندیها را به کار بگیرند
که بله ما به فرهنگ شما علاقه مندیم این همه اطلاعات داریم و اینکه در کنارش بگویند
که مخالفند وخلاصه مبارز بودنند و چه ها کردنند شروع میکنند از این جور کارها
تو اولیش نیستی و آخریش هم نخواهی بود
ولی دیگه اینجور کارها برای هلندی ها بی معنی است
چون به خاطر رکود اقتصادی بسیاری از سوبسیدی ها برای افرادی
که تبلیغ برای جلب پناهندگان و امور پناهندگی میکردنند به مرور در حال قطع شدن است.
برای همین روی این کار یکنوع سرمایه گذاری کردی
ماهی چند یورو میپردازی برای این وبلاگ
و بعد هنوز توی ورژن فارسی اش موندی
چون نه تونستی اینها را به انگلیسی ترجمه کنی و نه هلندی.
پس میشه نتیجه گرفت که تو مدت زیادی نیست که در خارج از کشور به سر میبری
نوشته هات بخصوص در مورد سوپر مارکتهای زنجیره ای هلند
خیلی خام و نپخته است و معلومه که طرف از خیلی چیزهای این سوپر مارکتها جزو اسمشون چیز دیگه ای نمیدونه. مثلا لیدل یک فروشگاه زنجیره ای آلمانی است که در اسپانیا
و اطریش و چند کشور دیگر اروپایی شعبه دارد و از آنجایی که اقلام آن جزو اقلام
با مارکهای مشهور نیستند در نتیجه قیمت مقرون به صرفه ای دارند و برای افراد کم در آمد و یا با در آمد متوسط بسیار محل خوبی برای خرید به شمار میایند و یا
آلبرت هین علیرغم تبلیغات فوق العاده اش که دو تا بخر قیمت یکی را بپرداز برای خرید همه
نوع قشری نیست و اگر قیمت اجناس را مقایسه کنی میبینی که واقعا بعضی چیزها
را دوبله به مشتری عرضه میکند. البته از اینکه مرغوبترین میوه ها و سبزیها را دارهه
شکی نباید کرد ولی خوب برای یک تازه وارد مهاجر یا پناهنده و یا دانشجو
خوب است که بداند که بهتر است از مغازه هایی مثل لیدل و آلدی خرید کند
نه آلبرت هین و جموبو

نوشته اید که مردم را تشویق به پناهندگی نمیکنید؟!!
جدا؟؟ جالبه
ولی اگر به سر فصل وبلاگت یک نگاهی بندازی
میبینی که نوشتی
قوانین پناهندگی ۲۰۱۱
یا مطالبی مثل:
پناهندگی هلند / سوالات و پناهندگی/ سه گام اولیه پناهندگی
قوانین پناهندگی اداره مهاجرت و تابعیت کشور هلند
اطلاعاتی درباره نحوه درخواست پناهندگی در هلند

اینها یعنی چی؟ یعنی شما بدون هیچ قصدی در این موارد مطالب جمع کردی و نوشتی
و یا یک آدمی را به عنوان منبع به دیگران معرفی میکنی
که از تاریخ هجدهم مارس شروع به
خاطرات نویسی کردهه و بعد در تاریخ پنجم آپریل متوقف شده
یعنی یک چیزی تو مایه های یک ماه ....
http://hollandi.wordpress.com

این یعنی چی؟

اونجا که نوشته بهش خوشامدگویی میکنند که این کشور را
برای پناهندگی انتخاب کردهه؟!! و بعد ازش عکس میگیرند و بعد کوپن غذا و ...
را میدهند..
بهشون ویزا کارت میدهند
و دکتر و پرستار معاینه اش میکند

آیا اینها تجربه های خودت توی اون مدت بودهه
یا یک دوستت

جدی بهت خوشامد گفتند؟
که این کشور را انتخاب کردی؟
ها ها...
واقعا خنده ام میگیرهه

آیا این دوست عزیز یا خودت
وقتی بازرسی شدی و وارد کمپ شدی
را لخت نکردنند؟ بهتون نگفتند همه لباسهاتون را
در بیاورید چون همه جا را بازرسی میکنند
تمام لباسهات را زیر و رو میکنند
حتی توی کفشها را نگاه میکنند
و اگر پول داری میگیرند.

از قفسه سینه ات عکس گرفتند و سه سال هم این کار را تکرار میکنند
چون فکر میکنند همه ما که از آسیا و خاورمیانه آمده ایم
هپاتیت و غیره ممکنه داشته باشیم..

اون کارت ویزا کارت که اونقدر ذوق زده اش کرده را میدونید برای
چی بهش دادنند؟ برای اینکه هر هفته ۲۰ تا ۳۰ یورو
به حسابش بریزند و شخص باید با همین مقدار غذا بخرهه و اگر کفشش پاره شد
کفش بخرهه و پوتین یا غیرهه
( این مقدار بستگی به کمپ دارهه و استانی که هستی)

میدونی که چقدر مبلغ کمی است؟
بخصوص اگر ندونی از کجا خرید کنی؟
میدونی ممکنه اشتباه و کم و زیاد خرج کنی
و گرسنه بمونی؟
وقتی میگویم سی یورو
فراموش نکن که قیمت گوشت و سبزیجات اینجا به یورو هست
و اگر خیلی عاقل باشی بهترهه یک کیسه
سیب زمینی بخری و سیب زمینی پخته بخوری
و توی هفته شاید یکدفعه گوشت یا مرغ

وای به وقتی که سرما تمام استخوانهاتو میسوزونه
و لباس گرم مناسبی نداری

میدونی یکی از قوانین برای کسانی که در کمپها کار میکنند این
هست که بهیچ وجه احساساتی نباشند و بهیچ وجه
تحت تاثیر گریه و زاری قرار نگیرند؟

آیا دختر خانمها و آقا پسرها میدونند که اغلب محل دوشهای کمپها
فاقد قفل است و چه اراذل و اوباشی ممکنه توی اون کمپ باشند؟
حمامهای کثیف که رغبت نمیکنی به دیواره اش نگاه کنی
صدای جیغ کوتاه و خفه ای که ممکنه از داخل اطاقت بشنوی
ولی جرات نکنی بروی بیرون که ببینی که چه اتفاقی افتادهه

آیا این دوست پناهنده و منبع موثق شما گفته
که در خود اسخیپول اگر خودمان را معرفی کنیم
دستبند بهمون میزنند و مثل قاتلهای خطرناک
باهامون رفتار میکنند و توی اونجا سلولهایی هست که باید
اول به صورت انفرادی و بعد گروهی به سر ببریم؟

آیا این دوست به خانواده ها گفته کسانی که با بچه هایشان به هلند میایند
و پناهنده میشوند بعدها بچه هایی دارند که افسرده اند
چون تا مدتها باید در اطاقهای سلول مانند به سر ببرنند؟

آیا کسی برایتان از آتش سوزی های متعدد در کمپها
و زنده زنده سوخته شدن پناهنده ها چیزی گفته است؟

یا از زندانهای جدیدی که بعد از جواب منفی نهایی در کشتی ها و در روی آب
درست کرده اند کسی با شما سخنی به میان آورده است؟

برایم نوشته ای که که ای ستاره خندان امیدوارم که همیشه
خندان باقی بمانی. متشکرم که حداقل هنوز میخواهی مرا خندان ببینی
ولی این نیاز به گفتن و آرزوی شما نداشت زیرا که من در تمام آن لحظات تلخ
مهاجرت و پناهندگی خندیدم و لبخند زدم و دوستانم را هم خنداندم.

نوشته ای شما مرا متهم به بیسوادی کردی که از اس کیو ال و .. اطلاع داری ولی سیستم تماس با ما را فقط به خاطر اینکه هر روز
انبوه زیادی از سوالات مردم راجع به پناهندگی و ... را تو ای میل خودم نبینم طوری تنظیم کردم که طرف متوجه بشه که پیامش ارسال نشدهه تا انتظار جواب نداشته باشه....

من هیچگاه شما را به بیسوادی متهم نکردم. اگر به واقع آن سایتها را خودت درست کرده ای
باید از اطلاعات پایه در رابطه با وبلاگ سازی آگاهی داشته باشی
پس من تو را مهندس کامپیوتر جوان پناهنده ای میبینم
که جرات بیان اعتراف به اشتباه و آمدن به کشوری سرد را ندارد
آنقدر هول است که اولین اشتباه کلیدی را در امر ساخت
وبلاگ خود کرده است و تمام میلها را به میل اصلی خود
عودت داده است که البته با یک دستکاری مختصر میتوانی آدرس میل
را در داده ها تغییر دهی. ولی سوال من این است: تو که هیچ اطلاعاتی
در رابطه با
پناهندگی و هلند نداری
چرا سعی در ساخت این وبلاگ کرده ای؟
به قول خودت اشتراک گذاری؟!!!
با کپی از نوشته ها و تجربیات دیگران
و بعد جواب ندادن به خوانندگان؟

آیا هیچوقت فکر کرده ای یک سری اطلاعات غلط از جانب
ما میتواند سرنوشت یک پناهنده را عوض کند؟

در جای دیگر نوشته ای: شما خودتون یادتون رفته که پناهنده بودید و سالها برای جواب مثبت ثانیه شماری میکردید! دنیا رو از بالا دیدن خوبه نه؟ واسه همه از اطاقهای لوکس و سونا و جکوزیتان مینویسید اما نوبت بقیه میشه خفت و خواری؟!!
و بعد اضافه کردی پناهنده یعنی کسی که جونش در معرض خطر هست که به سادگی هم جواب مثبت میگیرهه و حرف دارهه واسه اثبات خودش...

تو یا واقعا وبلاگ من را از اول نخوانده ای یا حال روحی ات خیلی خرابه
البته از کسی یا شخصی که دوست عزیزش از آپریل تا دسامبر بد جوری بازی داده شدهه
و از این اطاق
استنطاق به اون اطاق استنطاق برده شده چیز دیگری توقع ندارم.
میتوانم درک کنم که حالت خوب نیست
بخصوص استرس تو را از پاراگراف آخر و رنگی نوشتن
پناهنده بودید و سالها برای جواب مثبت ثانیه شماری میکردید!
کاملا و با تمام وجود حس میکنم.

متاسفم که نمیتوانم به تو و یا اون دوستت کمکی کنم
ولی تفاوت من با تو در این امر است که من به هلند پناهنده شدم
علی رغم اینکه نه سیاسی بودم و نه همجنس باز و ...
اولین پست من را خوب بخوان
من تمام مدت راست گفتم و مثل خیلی از پناهندگان
به دروغ نگفتم که سیاسی هستم و اله و بله...
من گفتم آمده ام اینجا زندگی کنم
میدونی چرا؟

اومدم یک تجربه دیگر داشته باشم
من که هیچوقت خارج زندگی نکرده بودم
ولی از همه میشنیدم
که میگفتند توی خارج باهاتون عادلانه رفتار میشه
کسی دروغ نمیگه
همه کارها روی اصول و قانونه
تبعیض نیست
پارتی بازی نیست
پول مهم نیست بلکه توانایی فردی مهمه
کسی بخاطر طلاق گرفتن از خانواده ها رونده نمیشه
پشت هم حرف نمیزنند
برای هم در محیط کار نمیزنند
حسود و بخیل نیستند
چشم و هم چشمی اصلا ندارند

و حالا باید بخندم و بخندم چون تمام حرفهایی
که شنیدم دروغ محض بود
مردم هلند و آمریکا با ایران فرقی نداشتند
پشت هم حرف میزنند
دروغ میگویند
پایش اگر بیافتد چنان با خنده خنده و لبخند بلایی به سرت میاورند
که تا سالها فراموش نکنی
پول برایشان مهم نیست
ها ها
زهی خیال باطل
پول همه جا حرف اول را میزند
درست مثل ایران

اعترافش سخته ولی حقیقت دارهه
مردم اینجا و اروپا و ایران با هم چندان فرقی ندارند
همه جا خوب و بد هست
و زشت و زیبا

تو از این نوشتی که پناهنده واقعی حرف دارهه برای اثبات ؟!!
این حرفت که دیگه واقعا من را متعجب کرد؟!
میدونی من چند نفر را دیدم که فقط با دروغ و دروغ
و نقش بازی کردن به عنوان قربانی سیاسی
جواب مثبت گرفتند؟
و چند نفر را دیدم که علیرغم اینگه واقعیت را میگفتند
جواب منفی گرفتند؟

من هم که از اول رو راست گفتم که اومدم جای دیگر را تجربه کنم
من حتی از ناراحتی هام هم نگفتم
برای همین وقتی هر سه دفعه که جواب منفی گرفتم فقط خندیدم
من فقط کمی شانس آوردم که ملکه با فرمان پاردون ( بخشش ملوکانه )
به یکسری از افرادی مثل من اقامت اعطا کرد.

من گریه نمیکردم چون مثل خیلی از افراد همه پلهای پشت سرم را خراب نکرده بودم
جانی که نبودم
اختلاس که نکرده بودم
سیاسی هم که نبودم فوقش برمیگشتم دیگه
مثل خیلی ها هم که برگردونده شدنند

همه گریه میکردنند چون میگفتند حالا چه جور سرشون را جلوی فک
و فامیل و در و همسایه بالا ببرنند
بعضی ها همه چیزشون را فروخته بودنند
من هیچکدوم ازاین حالتها را نداشتم
برای همین زندگی توی هلند برام یکجور ماجراجویی بود
ماهی سیاه کوچولویی که میخواست برهه از برکه
بیرون و دریاها و اقیانوسها را ببینه

این ماجراجویی ام درسته به یک پاسپورت هلندی منتهی شد
ولی غرورم را به مرور در هم شکست
اعتماد به دیگران را در دلم از بین برد
و بیحسی و خونسردی را جایگزین اون همه
حرارت و عشق شرقی کرد.

زندگی در اروپا خیلی چیزها را از من گرفت
و در آخر هم اگر زندگیم این شد نه بدلیل کفایت و فوق العاده بودن
بی نهایت من بود
یعنی در واقع به خاطر توانایی های واقعی ام نبود
بلکه به خاطر کمک دوستان پدرم بود که
زندگیم تغییر یافت
و صد البته اسکناسهای سبز رنگ عمو سام
و شاید هم تا حدودی بخاطر بر و روی بنده
و قلبی که دیگران میگویند مهربانه
ولی خودم فکر میکنم که سالهاست یخ زده و مردهه

این جکوزی و استخر و اطاق و زندگی مجلل را که اینطور با غیض
و نفرت بهم یاد آور شدی را هم فقط و فقط به خاطر همون چیزهایی که
در بالا یاد کردم الان دارم. ولی فراموش نکن دوست عزیز
همین دستهایی که الان اگر ببینی ناخنهاش مانیکور شدهه
و از برگ گل لطیفترهه روزی در هلند پینه بسته بود
و گاهی از بعضی تاولها خون بیرون میزد
و پول هم نداشتم که پماد بخرم و یک دوست بهم گفت
که از وازلین و آبلیمو استفاده کنم تا دستم زبرتر نشه.

آرهه دوست من ,من توانایی این را داشتم که یک دوره چهارساله
که به زبانی غیر از انگلیسی تدریس میشد
را توی یک سال و نیم تمام کنم و دوره زبان را در سه یا چهار ماه
توانایی این را داشتم که بروم دنبال کار
حتی اگر مجانی باشه و داوطلبانه
ولی مثل خیلی از اون آدمهایی که ادعای سیاسی بودن را داشتن ننشستم
جلوی ماهواره و لم ندادم روی کاناپه
و ادای آدمهای فرهیخته را در نیاوردم

و هی توی وبلاگها بد و بیراه به این و اون نگفتم
و
علی رغم اینکه قلب یخی پیدا کرده بودم
به خودم این جسارت را ندادم که بچه های مردم را هم تشویق کنم
که اینکار و یا آن کار را کنند
تا خودشون را به کشتن بدهند.

و حالا هم به خودم این جرات را نمیدهم که کسی را
تشویق کنم که به کشورهای دیگر بیاید و پناهنده شود و خفت و خواری بکشد.

صدها بار گفتم همون چیزی که دوستم میگوید و باز هم میگویم
بچه ها میتوانند برای فوق لیسانس اینجا بیایند و بعد کار کنند و بمونند
یا ازدواج کنند.

فراموش نکنید الان هر کشور عضو شنگنی که وارد شوید در هنگام
دادن ویزا یکی از شرایطش انگشت نگاری و انگشت زدن در
صفحه پاسپورت است. زمان سابق اینطور نبود.
حالا به سادگی میتوانند بفهمند که از کدام کشور وارد شده اید
و مسلما کسی که سوار هواپیما میشود و به کشور دیگر سفر میکند
جانش در خطر نیست.

در جواب دوستی هم که پرسیده بود آیا گرسنه میماند اگر بیاید
و پناهنده شود هم که در بالا جواب آن را دادم.

پناهندگی خیلی مراحل سختی دارد
ولی ناممکن نیست
حتی با شرایط سخت فعلی
شاید شانس بیاورید و شاید نه
پناهندگی مثل یک نوع قمارهه
و یا یک هندونه بسته
که تا باز نشه نمیشه فهمید چی توش است
و چه پیش میاید.

بعضی بچه ها اگر بهشون بگویند که این جیزهه و خطرناک
به اون وسیله دست نمیزنند و بعضی ها دست میزنند چون میخواهند
خودشون اون را امتحان کنند.
پس من به کسی نمیگویم این کار را بکن یا نکن
من نظر خودم را گفتم
و اعتراف هم کردم که آسمان همه جا آبی است
سختی های غربت چیز دیگری است
ولی خوب چه اشکالی دارهه که چند سالی را در جای دیگه زجر
بکشید تا قدر وطن را با تمام وجود درک کنید.

این شما هستید که باید به این امر واقف باشید که آستانه طاقت شما چقدرهه
آیا اونقدر هست که وقتی جواب نه شنیدید و هیچ هموطنی هم
توی خانه اش بهتون پناه نداد بدون گریه برگردید یا نه بلکه
مانند
یک پناهجوی ایرانی دیگر
با یک گالن بنزین
خود را در میدان دام آمستردام و در حضور هزاران توریست به آتش میکشید؟
و یا بالای پل معلق تهدید به پرت کردن خودتان وبچه اتان میکنید
و بعد هم فحش های جانانه از
هلندیها میشنوید که برو گمشو مملکتت راه را بند آوردی....
به قولی این گوی و این میدان

و در آخر یک نصیحت به تو دوست عزیز هلندیا
سعی کن هر کسی که هستی
تجربیات خودتت را با قلم خودت و نگاه خودت بنویسی
و این را بدان که هر نگرش و دیدگاهی اگر از روح و روان پاک
برخیزد بدون مخاطب نمیماند.

فقط این را بدان که با این حرکت اشتباه وشاید بدون غرضت
باعث شدی که یکی از بهترین وبلاگ نویسان مانند قبل
از تجربیاتش برای مخاطبین ننویسد
وبلاگ یک ایرانی در هلند یک وبلاگ جامع در رابطه با هلند بود
و من میدانستم که وی هدفش نوشتن وبلاگی به پر باری وبلاگ قبلیش در رابطه
با آمریکاست و تو با کپی کردن مطالب وبلاگ قبلی او
این موهبت را از خوانندگان گرفتی زیرا دیگر کسی
به زیبایی او و بدون غرض و در عین حال جامع از آمریکا نخواهد نوشت
سعی کن با دیدی بی غرضانه به حرفهایم فکر کنی
و بعد وبلاگی بنویسی با کلمات خودت و عکسهایی که خودت انتخاب کرده ای
و فراموش نکن
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد !

جواب هلندیا را در قسمت پستها بخوانید و حال هم جواب من:

******************

بعد نوشت۱:
مثل اینکه این داستان مزاحم ادامه دارد
اصلا هم جواب منو نداد که چرا خودش نمینویسه
نوشته:
hollandia
1390/09/30 02:53
اول برای شما مشخص کنم که من ۲۶ سال دارم و دانشجوی دانشگاه دلفت هستم،

این حرف هایی که شما میزنید راجع به کمپ ، لخت کردن ، گرفتن پول و ... من اصلا نمیدونستم اما تو سایت www.coa.nl و www.ind.nl خوندم که اصلا اینطور نیست.
من میدونم که یک وب سایت برای مردم از نظر دسترسی موتور های جستجو قابلیت دستیابی بهتری داره . و برای همین برای سایت هزینه کردم.که البته رقم چندانی نیست. اگر واقعا دوست دارید به من بگید تا صفحه اول سایت بنویسم که صاحب این سایت شما و دوستتون هستید خوبه ؟

من فکر میکنم شما کمی عصبانی هستید که ممکن هست دلیلش همون طور که گفتید حاملگی باشه. امید وارم بچه هاتون سالم و سلامت به دنیا بیان.
شما باز هم به من توهین کردید.
واقعا نمیدونم اینو به چه حسابی بزارم.
به دوستتون بگید که از طریق :
[email protected]
با من تماس بگیرند ، میخوام نظر خودشون رو بدونم .

من خواستم به شما و خوانندگان وبلاگتون بابت موضوع پیش آمده احترام بگذارم ، وگر نه من حرف خصوصی با شما ندارم.

************

پاسخ Smiling Star در هلند و آمریکا :

از تو خواسته تا مطالب او را به کل از وبلاگت حذف کنی.

برو وبلاگش را بخون

http://yek-irani-dar-holland.mihanblog.com





پیامتان را به دوستم که اکنون جزو اقوامشان هستم هم دادم فکر کنم واضح در وبلاگشان نوشته اند که از شما خواسته اند که مطالب اقتباس از آنجا را حذف کنید. مگر به وبلاگشان سر نزده اید؟ مگر فارسی بلد نیستی بخونی من که صد دفعه توی این پست نوشتم و فکر کنم میل بفرستند و تقاضایشان را تکرار کنند. هر چند که فکر نمیکنم شما دست بردارید و یا به خواسته اش احترام بگذارید و مطالب وبلاگ او را با عکسها را حذف کنید. دیگر این نشان دهنده شخصیت خود شماست که به خواسته اش احترام میگذارید یا نه. در ضمن دو وبسایتهایی که از آن نام بردید یکی مال اداره مهاجرت و دیگری هم برای چگونه تسهیلات گرفتن برای پناهندگانی است که جواب مثبت دارند کجاش را خوندی که توضیح دادهه زندگی روزمره یک پناهنده را؟؟ میشه URL آن را بفرستی؟ هر دو فقط از قوانین پناهندگی نوشته اند نه از روزمرگی های واقعی زندگی پناهنده راستی اون دوستتون که یکماه نوشت و بعد ناپدید شدنند چه شدنند؟ الان نکنه اون هم دانشجوی دانشگاه دلفت هست ها ها....راستی توی هلند از بچه های کالج گرفته تا دانشگاه همه یک فضای مجانی اینترنتی دارند که دانشجوها وبلاگ هم توش میسازند. تو هم میتونستی تو همونجا مجانی بنویسی و در ضمن چرا از زندگی یک دانشجوی ایرونی با قلم خودت نمینویسی؟ چند تا هلندی باهات دوست شدنند و کلا از دید خودت چرا نمینویسی و عاشق کپی کردنی از وبلاگهای دیگران؟ مثل خیلی از دانشجوها که فقط بلدند تز آخرشون را از تز بقیه کپی کنند.......و لطفا در مورد چیزی مثل پناهندگی که اطلاع ندارید سخن پراکنی نکنید. همانطور که گفتم همه میتوانند پناهندگی را امتحان کنند شما از آن حدیثی شیرین میسازید و من از آن حدیثی تلخ. سایتهایی هم هست که میتونی ببینی چه جوری راحت همه را برمیگردونند. :

http://www.prime95.nl/MainW/?p=291

وضعیت بد پناهجویان ایرانی در هلند

فقط با کلیک روی url پایین با گوش خودتان بشنوید و با چشم خودتان ببینید و از زبان خودشان بشنوید و بعد قضاوت کنید

که آیا پناهندگی یک اشتباه است یا نه؟

http://www.youtube.com/watch?v=ArQ1edy0a8M&feature=related

http://www.hambastegi.org/fa
http://www.vluchtelingenopstraat.blogspot.com

در ضمن من عصبی نیستم و خیلی راحت بحث میکنم نه سفسته. بهرحال در کمپ بهتون خوش بگذرهه و لطفا دیگر برایم پیام نفرستید و فکر کنم دوستم هم واضح خواسته اش را برایتان در وبلاگش نوشته است دیگر بسته به این است که شما واقعا چقدر به حقوق وبلاگ نویسان دیگر و خواسته هایشان احترام میگذارید.

بعد دوباره اینو جواب دادهه:



**************
من از اول میدونستم که هدفت ارتباط با دوستم است
و اون هم اینقدر احمق نیست که با ایمیل آدرس شخصی اش
برای تو پیام بگذارهه
هر بچه پنج ساله ای هم میتونه ببینه توی یاهو که
صاحب میل چه زمانی میل را ساخته
تو ابله ای که با ایمیل واقعی ات وبلاگ درست کردی
هنوز هم بلد نیستی میل را تغییر دهی

تو هدفت از اول مشخص بود
چون هی میخواستی با شخص دیگر تماس بگیری
به اسمهای مختلف پست گذاشتی
که از مطالب وبلاگ دوستتان تو یک سایت
تبلیغ پناهندگان استفاده میشه
و غیرهه
من شک کردم ولی گفتم خوب بگذار ببینم تا کجا میشه پیش رفت
در ضمن
هک کردن سایتها بر اساس همه قوانین جرم محسوب میشه
ولی آدمهایی مثل تو که فقط برای هدف شخصی این کار را میکنید
و دارید مراحل عقده ای شدن را مثل من در کمپ
میگذرانید خوب آسان است.
برای من فرق نمیکنه وبلاگم هک بشه
تازه
بعدش کلی پز میایم که وبلاگم را یکعده
جاسوس هک کردنند. ها ها....
اتفاقا اینکار را بکن چون با این کارخیلی
راحت میشه
پیدات کرد
چون علنی توی سایتت
تهدید به هک کردن کردی
(کاری که جرم در کشورهای خارجی تلقی میشود.)
و من این مطلب را برای میهن بلاگ فرستادم
که در صورتیکه اینکارو کردی
با صاحب دومین که از اونجا اجاره کردی
تماس بگیرند
اونوقت تو میمونی و جوابی که باید بدهی

و در مورد من هم که خوب
زندگی خوبی دارم و به قول تو تازه به دوران رسیده شدم
و گشنه هم نیستم
و از این امر خوشحالم
برای همین میخواهم از زندگیم لذت ببرم
و تو باز هم اونموقع که گشنگی تو هلند میکشی مثل اونموقع که من تو هلند بودم
یا اونموقع که نمیتونی همه قبض هات را به موقع بدهی
به یاد من بیافت که الان نه گشنه ام و نه ناراحت و نه فقیر
وباز حرص بخور ها ها ها....

در ضمن

من از اول میدونستم تو مطالب کپی شده را حذف نمیکنی
کار آدمهایی مثل شما همینه
همیشه هم اسم دانشجو را هر جای دنیا که هستید لکه دار میکنید
بیچاره دانشجوها

در ضمن هی هم تهدید نکن
مثلا چی کار میخواهی بکنی؟
هک کردن وبلاگ که گفتم اینکار را بکن
برام مهم نیست
و یا شاید مثل مدل دانشجوهای ایرونی میخواهی
بیایی آمریکا پیدام کنی
و اسید تو صورتم بپاشی
یا با چاقو تکه تکه ام کنی؟
ها ها...

خیلی قاطی کردی که فهمیدیم
از این راه شروع کردی تا به یک راه
و شخص دیگه برسی
متاسفم که ناکام ماندی
چون اون جواب تو را نداده بود و حتی قسمت نظرات را هم بست
برای همین اومدی از طریق من به اون برسی
ولی متاسفانه باز هم به در بسته خوردی
به قول معروف
برو این دام بر مرغ دگر نه

و در ضمن از اینکه باز هم مجبوری برای باز گذاشتن
این وبلاگ پول خرج کنی خیلی خوشحالم
چون با اومدن به وبلاگ تو بازدید کننده های کنجکاو میایند این وبلاگ را هم میخونند
و دیگه گول تبلیغات پناهندگی تو را نمیخورند.
و
چون برای آدمی مثل تو دو یورو توی ماه هم مهمه
پس دو یورو ضرر در ماه
وقتی اون دو یوروها را میدهی
باز یاد من باش که گفتم
خرج اونجا گرونه و دو یورو خیلی ارزش دارهه
و
در ضمن وقتی توی هواپیما به ایران برگردوندنت
پهلوی همون هموطنهایی که به دروغ داری ازشون دفاع میکنی
در حالی که از وطنت در رفتی
یاد من هم باش البته با یک لبخند

پس تا پست بعدی بدرود


gmail...
ما را در سایت gmail دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imi gmail بازدید : 236 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1393 ساعت: 18:14